- بازدید : (175)
- زمان انتشار: پنج شنبه 28 بهمن 1395
-
نظرات()
- بازدید : (133)
- زمان انتشار: دو شنبه 17 اسفند 1394
-
نظرات()
- بازدید : (132)
- زمان انتشار: یک شنبه 5 مهر 1394
-
نظرات()
- بازدید : (196)
امام زمان (عج ) در قرآن کریم
برگرفته از کتاب المحجه تألیف سید هاشم بحرانی
در این مقاله با آیاتی آشنا می شویم که براساس روایات رسیده از معصومین (ع) اشاره به وجود مقدس امام زمان (عج) ، نشانه های دوران ظهور و ... دارد . این مقاله که مأخذ اصلی آن کتاب المحجه تالیف سیدهاشم بحرانی است و از سایت مهدویت زیر مجموعه بورتال اهل بیت گرفته شده است . این آیات به ترتیب از اول قرآن به بعد آمده است .
1- بقره: 2و3
«ذلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ فيهِ هُدىً لِلْمُتَّقينَ الَّذينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَ يُقيمُونَ الصَّلاهَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ»
آن كتاب با عظمتى است كه شك در آن راه ندارد و مايه هدايت متقون است. (متقون) كسانى هستند كه به غيب ايمان می آورند و نماز را برپا می دارند و از تمام نعمتها و مواهبى كه به آنان روزى داده ايم، انفاق می كنند.
سَاَلتُ الصّادق (علیه السلام) عن قول الله عزوجل «الم ذلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ فِيهِ هُدىً لِلْمُتَّقِينَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ» فقال:«اَلمُتَّقون شيعَةُ علی (عليه السلام) و الغَيب فَهو الحُجَّة الغائب»
از امام صادق (علیه السلام) سؤال شد درباره ی این قول خداوند «آن كتاب با عظمتى است كه شك در آن راه ندارد و مايه هدايت متقون است. (متقون) كسانى هستند كه به غيب ايمان می آورند» حضرت فرمودند: متقون ، شیعیان علی (علیه السلام) هستند و غیب همان حجتِ غایب است.»
كمال الدين، ج 2، ص 340، باب 33
2- بقره: 148
«فَاسْتَبِقُوا الْخَيْراتِ أَيْنَ ما تَكُونُوا يَأْتِ بِكُمُ اللَّهُ جَميعاً»
پس به کارهای نیک بر يكديگر سبقت جوييد! هر جا باشيد، خداوند همه شما را حاضر مىكند
عن ابی عبدالله (علیه السلام) عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (علیه السلام) فِي قَوْلِ الله عَزَّ وَ جَلَّ : «فَاسْتَبِقُوا الْخَيْراتِ أَيْنَ ما تَكُونُوا يَأْتِ بِكُمُ الله جَمِيعاً » قَالَ : «الْخَيْرَاتُ الْوَلَايَةُ وَ قَوْلُهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَيْنَ ما تَكُونُوا يَأْتِ بِكُمُ الله جَمِيعاً يَعْنِي أَصْحَابَ الْقَائِمِ الثَّلَاثَمِائَةِ وَ الْبِضْعَةَ عَشَرَ رَجُلًا قَالَ وَ هُمْ وَ الله الْأُمَّةُ الْمَعْدُودَةُ قَالَ يَجْتَمِعُونَ وَ الله فِي سَاعَةٍ وَاحِدَةٍ قَزَعٌ كَقَزَعِ الْخَرِيف»
از امام صادق (علیه السلام) از امام باقر (علیه السلام) روایت کرده درباره ی فرموده ی خداوند: «پس به کارهای نیک بر يكديگر سبقت جوييد!»
فرمود: خیرات، ولایت است، و فرموده خداوند «هر جا باشيد، خداوند همه شما را حاضر می كند.»
منظور اصحاب قائم (علیه السلام) سیصدو ده و چند مرد است، فرمود: به خدا سوگند امت معدوده، ایشانند، و حضرت فرمود: همچون ابرهای پاییزی پی در پی در یک ساعت جمع خواهند شد.
کافی، ج8، ص313
3-بقره: 155
«وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرين»
قطعاً همه ی شما را با چيزى از ترس، گرسنگى، و كاهش در مال ها و جان ها و ميوه ها، آزمايش می كنيم و بشارت ده به استقامت كنندگان!
عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام): لَا بُدَّ أَنْ يَكُونَ قُدَّامَ الْقَائِمِ سَنَةٌ تَجُوعُ فِيهَا النَّاسُ وَ يُصِيبُهُمْ خَوْفٌ شَدِيدٌ مِنَ الْقَتْلِ وَ نَقْصٌ مِنَ الْأَمْوَالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَرَاتِ فَإِنَّ ذَلِكَ فِي كِتَابِ اللَّهِ لَبَيِّنٌ ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآيَةَ «وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرِينَ»
از امام صادق (علیه السلام) روایت شده است که فرمودند: به ناچار پیش ازقیام قائم، سالی خواهد بود که مردم در آن گرسنگی کشند و ترس شدیدی از جهت کشتار به آنان رسد و در اموال و جانها و ثمرات کمبودی حاصل گردد و البته این مطلب در کتاب خدا به روشنی آمده ، سپس این آیه را تلاوت فرمودند: «قطعاً همه شما را با چيزى از ترس، گرسنگى، و كاهش در مال ها و جان ها و ميوه ها، آزمايش می كنيم و بشارت ده به استقامت كنندگان!»
بحارالأنوار، 52، 228، باب 25
4-آل عمران: 83
«وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ كَرْهاً وَ إِلَيْهِ يُرْجَعُونَ»
و هركه در آسمانها و زمين است، خواه ناخواه، در برابرِ (فرمان) او تسليمند، و همه به سوى او بازگردانده می شوند.
العياشی: باسناده عن رفاعة بن موسى قال سمعت أبا عبد الله عليه السلام يقول «وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ كَرْهاً» قال إذا قام القائم (عليه السلام) لا يبقى أرض إلا نودي فيها بشهادة أن لا إله إلا الله و أن محمداً رسول الله. عياشی: به سند خود از رفاعة بن موسی آورده که گويد: شنيدم حضرت صادق (عليه السلام) پس از تلاوت آيهی: «و هركه در آسمانها و زمين است، خواه ناخواه، در برابرِ (فرمان) او تسليمند، و همه به سوى او بازگردانده می شوند.»
فرمودند:«هرگاه قائم (عليه السلام) به پاخيزد هيچ سرزمينی باقی نماند مگر اينکه گواهی به لااله الا الله و محمد رسول الله (صلی الله عليه و آله و سلّم) در آن ندا گردد.»
تفسير عياشی، ج1، ص183
5-آل عمران: 200
«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُون»
اى كسانى كه ايمان آوردهايد! صبر کنيد! يکديگر را نيز به صبر وا داريد و مرابطه کنيد و از خدا بپرهيزيد، باشد که رستگار شويد.
عبيد الله بن موسى العلوي العباسي عن هارون بن مسلم عن القاسم بن عروة عن بريد بن معاوية العجلي عن أبي جعفر محمد بن علي الباقر (عليه السلام) في معنى قوله تعالى «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اِصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا» قال: اصبروا على أداء الفرائض و صابروا عدوكم و رابطوا إمامكم المنتظر.
از امام باقر (عليه اسلام) دربارهی فرمودهی خداوند متعال(سؤال شد) که فرموده است: «اى كسانى كه ايمان آوردهايد! صبر کنيد! يکديگر را نيز به صبر واداريد و مرابطه کنيد» امام فرمودند: صبر کنيد بر ادای فرايض و بادشمنانتان پايداری کنيد و با امامتان (که انتظارش را می کشيد) مرابطه نماييد (این يعنی خود را به رشتهی ولايت او بستن و بر خدمت و پيروی و ياری او گردن نهادن).
غيبت نعمانی، ص199
***
6-نساء: 59
«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا الله وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُم»
«ای کسانی که ایمان آوردهاید اطاعت کنید خدا را و اطاعت کنید پیغمبر و اولی الامر از خودتان را»
«عن جابر بن يزيد الجعفي قال سمعت جابر بن عبد الله الأنصاري يقول لما أنزل الله عز و جل على نبيه محمد ص يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا الله وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ قلت يا رسول الله عرفنا الله و رسوله فمن أولو الأمر الذين قرن الله طاعتهم بطاعتك؟
فقال (ع) هم خلفائي يا جابر و أئمة المسلمين من بعدي أولهم علي بن أبي طالب ثم الحسن و الحسين ثم علي بن الحسين ثم محمد بن علي المعروف في التوراة بالباقر و ستدركه يا جابر فإذا لقيته فأقرئه مني السلام ثم الصادق جعفر بن محمد ثم موسى بن جعفر ثم علي بن موسى ثم محمد بن علي ثم علي بن محمد ثم الحسن بن علي ثم سميي و كنيي حجة الله في أرضه و بقيته في عباده ابن الحسن بن علي ذاك الذي يفتح الله تعالى ذكره على يديه مشارق الأرض و مغاربها ذاك الذي يغيب عن شيعته و أوليائه غيبة لا يثبت فيها على القول بإمامته إلا من امتحن الله قلبه للإيمان
قال جابر فقلت له يا رسول الله فهل يقع لشيعته الانتفاع به في غيبته؟
فقال (ع) إي و الذي بعثني بالنبوة إنهم يستضيئون بنوره و ينتفعون بولايته في غيبته كانتفاع الناس بالشمس و إن تجللها سحاب يا جابر هذا من مكنون سر الله و مخزون علمه فاكتمه إلا عن أهله.»
جابر بن يزيد جعفىّ گويد از جابر بن عبدالله انصارى شنيدم كه مى گفت:وقتى كه خداى تعالى بر پيامبرش اين آيه را فرو فرستاد كه «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا الله وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ.» گفتم: يا رسول الله! خدا و رسولش را شناختهايم، پس اولو الأمرى كه خداوند طاعت آنها را مقرون به طاعت خود كرده چه كسانى هستند؟
فرمود: اى جابر آنها جانشينان من و ائمّه مسلمين پس از من هستند، اوّل ايشان عليّ بن أبى طالب است و بعد از او حسن و حسين و عليّ بن الحسين و محمّد بن عليّ - كه در تورات به باقر معروف است و تو اى جابر او را مى بينى و آنگاه كه او را ديدار كردى سلام مرا به او برسان - و پس از او جعفر بن محمّد صادق و موسى بن جعفر و عليّ بن موسى و محمّد بن عليّ و عليّ ابن محمّد و حسن بن عليّ و پس از او همنام و هم كنيه من حجّة الله در زمينش و بقيّة الله در بين عبادش، فرزند حسن بن عليّ ائمّه مسلمين خواهند بود، او كسى است كه خداى تعالى مشرق و مغرب زمين را به دست او بگشايد، او كسى است كه از شيعيان و اوليائش غايب شود، غيبتى كه بر عقيده به امامت او باقى نماند مگر كسى كه خداوند قلبش را به ايمان امتحان كرده است.
جابر گويد: گفتم: يا رسول الله! آيا در غيبت او براى شيعيانش انتفاعى هست؟
فرمود: آرى، قسم به خدايى كه مرا به نبوّت مبعوث فرمود به نور او استضائه مى كنند و به ولايت او در دوران غيبتش منتفع مى شوند مانند انتفاع مردم از خورشيدى كه در پس ابر است، اى جابر! اين سرّ مكنون خداوند و علم مخزون اوست، آن را از غير اهلش بپوشان.
كمال الدين، ج1، ص: 253
7-نساء: 69
«وَ مَنْ يُطِعِ الله وَ الرَّسُولَ فَأُولئِكَ مَعَ الَّذينَ أَنْعَمَ الله عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقينَ وَ الشُّهَداءِ وَالصَّالِحينَ وَ حَسُنَ أُولئِكَ رَفيقاً»
«و كسى كه خدا و پيامبر را اطاعت كند، (در روز رستاخيز،) همنشين كسانى خواهد بود كه خدا، نعمت خود را بر آنان تمام كرده از پيامبران و صدّيقان و شهدا و صالحان و آنها رفيقهاى خوبى هستند.»
علي بن إبراهيم : فی تفسيرهِ المنسوب للصّادق (عليه السلام) قال : «النَّبِيِّينَ رَسُولُ الله وَ الصِّدِّيقِينَ عَلِيٌّ وَ الشُّهَداءِ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ وَ الصَّالِحِينَ الْأَئِمَّةُ وَحَسُنَ أُولئِكَ رَفِيقاً الْقَائِمُ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ صَلَوَاتُ الله عَلَيْهِمْ»
علی بن ابراهیم : در تفسیر این آیه ، تفسیری منسوب به امام صادق (علیه السلام) را ذکر می کند:
«فرمود: نبيّين (اشاره به) رسول خدا (صلی الله عليه و آله و سلّم) است ، و صدّيقين (اشاره به) علی (عليه السلام) است ، و شهيدان (اشاره به) حسن (علیه السلام) و حسین (علیه السلام) است، و صالحان ائمه (عليهم السلام) می باشند، و نيکورفيقان (اشاره به) قائم از آل محمد عليهم الصّلاة و السلام است .»
(تفسير قمی ، ج1 ، ص142)
8-نساء: 77
«أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذينَ قيلَ لَهُمْ كُفُّوا أَيْدِيَكُمْ وَ أَقيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ فَلَمَّا كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقِتالُ إِذا فَريقٌ مِنْهُمْ يَخْشَوْنَ النَّاسَ كَخَشْيَةِ الله أَوْ أَشَدَّ خَشْيَةً وَ قالُوا رَبَّنا لِمَ كَتَبْتَ عَلَيْنَا الْقِتالَ لَوْ لا أَخَّرْتَنا إِلى أَجَلٍ قَريب»
«آيا نديدى كسانى را كه به آنها گفته شد: «فعلا) دست از جهاد بداريد! و نماز را برپا كنيد! و زكات بپردازيد! (امّا آنها از اين دستور، ناراحت بودند)، ولى هنگامى كه فرمان جهاد به آنها داده شد، جمعى از آنان، از مردم مى ترسيدند، همان گونه كه از خدا مى ترسند، بلكه بيشتر! و گفتند: «پروردگارا! چرا جهاد را بر ما مقرّر داشتى؟! چرا اين فرمان را تا زمان نزديكى تأخير نينداختى؟»
العيّاشی فی تفسيره : بِاِسنادهِ عن ادريس مَولًی لِعَبدِالله بن جعفر عن ابی عبدالله عليه السلام فی تفسير هذه الآيه : «أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذينَ قيلَ لَهُمْ كُفُّوا أَيْدِيَكُمْ» مع الحَسَن «وَ أَقيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ فَلَمَّا كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقِتالُ» مع الحُسَين «قالُوا رَبَّنا لِمَ كَتَبْتَ عَلَيْنَا الْقِتالَ لَوْ لا أَخَّرْتَنا إِلى أَجَلٍ قَريب» الی خروجِ القائم عليه السلام فَاِنَّ مَعَهُمُ النَّصرُ والظَّفَرُ»
عياشی در تفسيرش از امام صادق (عليه السلام) در تفسير آيه ی فوق چنين نقل کرده است که امام اين گونه فرمودند:
«آيا نديدى كسانى را كه به آنها گفته شد: (فعلا) دست از جهاد بداريد!» با امام حسن (عليه السلام) ،«! و نماز را برپا كنيد! و زكات بپردازيد! (امّا آنها از اين دستور، ناراحت بودند)، ولى هنگامى كه فرمان جهاد به آنها داده شد» با امام حسين (عليه السلام) «گفتند: «پروردگارا! چرا جهاد را بر ما مقرّر داشتى؟! چرا اين فرمان را تا زمان نزديكى تأخير نينداختى؟» تا خروج قائم (عليه السلام) زيرا که نصرت و پيروزی با آنان است.
(تفسير عياشی ،ج1،ص257)
9-نساء: 159
«وَ إِنْ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ إِلاَّ لَيُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ يَكُونُ عَلَيْهِمْ شَهيداً»
« و هيچ يك از اهل كتاب نيست مگر اينكه پيش از مرگش به او [حضرت مسيح] ايمان مى آورد و روز قيامت، بر آنها گواه خواهد بود .»
«عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ دَاوُدَ الْمِنْقَرِيِّ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ شَهْرِ بْنِ حَوْشَبٍ قَالَ قَالَ لِيَ الْحَجَّاجُ يَا شَهْرُ آيَةٌ فِي كِتَابِ الله قَدْ أَعْيَتْنِي فَقُلْتُ أَيُّهَا الْأَمِيرُ أَيَّةُ آيَةٍ هِيَ فَقَالَ قَوْلُهُ وَ إِنْ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ إِلَّا لَيُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ وَ الله إِنِّي لَأَمُرُّ بِالْيَهُودِيِّ وَ النَّصْرَانِيِّ فَتُضْرَبُ عُنُقُهُ ثُمَّ أَرْمَقُهُ بِعَيْنِي فَمَا أَرَاهُ يُحَرِّكُ شَفَتَيْهِ حَتَّى يَخْمُدَ فَقُلْتُ أَصْلَحَ الله الْأَمِيرَ لَيْسَ عَلَى مَا تَأَوَّلْتَ قَالَ كَيْفَ هُوَ قُلْتُ إِنَّ عِيسَى يَنْزِلُ قَبْلَ يَوْمِ الْقِيَامَةِ إِلَى الدُّنْيَا فَلَا يَبْقَى أَهْلُ مِلَّةِ يَهُودِيٍّ وَ لَا غَيْرِهِ إِلَّا آمَنَ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ وَ يُصَلِّي خَلْفَ الْمَهْدِيِّ قَالَ وَيْحَكَ أَنَّى لَكَ هَذَا وَ مِنْ أَيْنَ جِئْتَ بِهِ فَقُلْتُ حَدَّثَنِي بِهِ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع فَقَالَ جِئْتَ وَ الله بِهَا مِنْ عَيْنٍ صَافِيَة»
روايت است از شهر بن حوشب که گفت : حجاج به من گفت : آيه ای در کتاب خداست که در آن درمانده ام ، گفتم : امير کدام آيه : گفت : فرموده ی خداوند: «و هيچ يك از اهل كتاب نيست مگر اينكه پيش از مرگش به او [حضرت مسيح] ايمان مى آورد» به خدا سوگند من دستور می دهم يهودی و نصرانی را گردن می زنند، سپس چشم به او می دوزم پس نمی بينم لبهايش را حرکت دهد تا اينکه بی حرکت گردد؟ گفتم : خداوند حال امير را اصلاح نمايد چنانکه تأويل کرده ای نيست.گفت : چگونه است ؟ گفتم : همانا عيسی (عليه السّلام) پيش از قيامت به دنيا فرود می آيد ، پس اهل هيچ آيين يهود و غير از آن (نصرانی) باقی نماند مگر آنکه پيش از مردنش به او ايمان آورد و پشت سر حضرت مهدی (عليه السّلام) نماز گزارد. گفت : وای بر تو ، اين را از کجا آورده ای ؟ من گفتم : اين را محمد بن علی بن الحسين بن علی بن ابيطالب (عليه السلام) برايم حديث فرمود. گفت : به خدا سوگنداز چشمه ی زلالی آورده ای.
(تفسير قمی ، ج1،ص158)
***
10-مائده: 54
«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي الله بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَ يُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكافِرين»
«ای کسانی که ایمان آورده اید هرکدام از شما ها از دین خود مرتد شود پس بزودی خداوند قومی را که بسیار دوست می دارد و آنها نیز خداوند را دوست می دارند و نسبت به مؤمنان فروتن و بر کافران سرفراز و مقتدرند به نصرت اسلام خواهد برانگیخت»
أخبرنا أحمد بن محمد بن سعيد ابن عقدة قال حدثنا علي بن الحسن بن فضال قال حدثنا محمد بن حمزة و محمد بن سعيد قالا حدثنا حماد بن عثمان عن سليمان بن هارون العجلي قال قال سمعت أبا عبد الله (علیه السلام) يقول إن صاحب هذا الأمر محفوظة له أصحابه لو ذهب الناس جميعا أتى الله له بأصحابه و هم الذين قال الله عز و جل فَإِنْ يَكْفُرْ بِها هؤُلاءِ فَقَدْ وَكَّلْنا بِها قَوْماً لَيْسُوا بِها بِكافِرِينَ و هم الذين قال الله فيهم فَسَوْفَ يَأْتِي الله بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَ يُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكافِرِينَ.
سليمان بن هارون عجلىّ گويد: شنيدم امام صادق عليه السّلام مى فرمود: «همانا صاحب اين امر يارانش براى او نگهدارى شدهاند، اگر همه مردم نيز از بين بروند خداوند يارانش را به او مى رساند، و آنان همان كسانى هستند كه خداى عزّ و جلّ فرموده: فَإِنْ يَكْفُرْ بِها هؤُلاءِ .... «اگر اينان بدان كافر شوند پس به تحقيق ما گروهى را كه بدان كافر نيستند بر آن موكّل كردهايم» (انعام : 89) و باز آنان همان كسانى هستند كه خداوند در باره آنان فرموده: فَسَوْفَ يَأْتِي الله بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَ يُحِبُّونَهُ.....«خداوند به زودى گروهى را خواهد آورد كه آنان را دوست مى دارد و آنان نيز او را دوست مى دارند، در برابر مؤمنان فروتن و در برابر كافران با عزّت و درشتخو و سختگير هستند»
غيبت نعمانى، ص: 316
***
11-انعام: 44
«فَلَمَّا نَسُوا ما ذُكِّرُوا بِهِ فَتَحْنا عَلَيْهِمْ أَبْوابَ كُلِّ شَيْءٍ حَتَّى إِذا فَرِحُوا بِما أُوتُوا أَخَذْناهُمْ بَغْتَةً فَإِذا هُمْ مُبْلِسُون»
هنگامى كه (اندرزها سودى نبخشيد، و) آنچه را به آنها يادآورى شده بود فراموش كردند، درهاى همه چيز (از نعمتها) را به روى آنها گشوديم تا آنگاه که به آنچه عطاشدند مغرور و شادمان گشتند (و دل به آن بستند) ناگهان آنها را گرفتيم (و سخت مجازات كرديم) در اين هنگام، همگى مأيوس شدند (و درهاى اميد به روى آنها بسته شد
عن ابی جعفر (علیه السلام) قال : و أما قوله فَلَمَّا نَسُوا ما ذُكِّرُوا يعني فلما تركوا ولاية علي و قد أمروا بها فَتَحْنا عَلَيْهِمْ أَبْوابَ كُلِّ شَيْءٍ يعني مع دولتهم في الدنيا و ما بسط إليهم فيها و أما قوله حَتَّى إِذا فَرِحُوا بِما أُوتُوا أَخَذْناهُمْ بَغْتَةً فَإِذا هُمْ مُبْلِسُونَ يعني قيام القائم (علیه السلام) .
از امام باقر (علیه السلام) روایت است که فرمودند: اینکه خداوند فرموده : «آنچه را به آنها يادآورى شده بود فراموش كردند» یعنی : پس چون ولایت حضرت علی (علیه السلام) را واگذاشتند با اینکه به آن مأمور شده بودند ، «دربهای همه چیز را بر آنان گشودیم» یعنی: دولتشان در دنیا و آنچه در آن برایشان گسترده شده بود . و اینکه فرموده : «تا آنگاه که به آنچه عطاشدند مغرور و شادمان گشتند (و دل به آن بستند) ناگهان آنها را گرفتيم (و سخت مجازات كرديم) در اين هنگام، همگى مأيوس شدند (و درهاى اميد به روى آنها بسته شد»
بصائرالدرجات ، ص78
12-انعام: 89
«فَإِنْ يَكْفُرْ بِها هؤُلاءِ فَقَدْ وَكَّلْنا بِها قَوْماً لَيْسُوا بِها بِكافِرينَ»
اگر (بفرض) نسبت به آن كفر ورزند، (آيين حقّ زمين نمىماند زيرا) كسان ديگرى را نگاهبان آن مىسازيم كه نسبت به آن، كافر نيستند.
توضیح مربوط به این آیه در ذیل آیه ی 54 از سوره ی مائده آمد.
13-انعام: 158
«هَلْ يَنْظُرُونَ إِلاَّ أَنْ تَأْتِيَهُمُ الْمَلائِكَةُ أَوْ يَأْتِيَ رَبُّكَ أَوْ يَأْتِيَ بَعْضُ آياتِ رَبِّكَ يَوْمَ يَأْتي بَعْضُ آياتِ رَبِّكَ لا يَنْفَعُ نَفْساً إيمانُها لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ كَسَبَتْ في إيمانِها خَيْراً قُلِ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُون»
«آيا جز اين انتظار دارند كه فرشتگان به سويشان بيايند، يا پروردگارت بيايد، يا پارهاى از نشانههاى پروردگارت بيايد؟ [اما] روزى كه پارهاى از نشانههاى پروردگارت [پديد] آيد، كسى كه قبلًا ايمان نياورده يا خيرى در ايمان آوردن خود به دست نياورده، ايمان آوردنش سود نمىبخشد. بگو: «منتظر باشيد كه ما [هم] منتظريم»
حدثنا المظفر بن جعفر بن المظفر العلوي السمرقندي رضي الله عنه قال حدثنا محمد بن جعفر بن مسعود و حيدر بن محمد بن نعيم السمرقندي جميعا عن محمد مسعود العياشي قال حدثني علي بن محمد بن شجاع عن محمد بن عيسى عن يونس بن عبد الرحمن عن علي بن أبي حمزة عن أبي بصير قال قال الصادق جعفر بن محمد ع في قول الله عز و جل يَوْمَ يَأْتِي بَعْضُ آياتِ رَبِّكَ لا يَنْفَعُ نَفْساً إِيمانُها لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ كَسَبَتْ فِي إِيمانِها خَيْراً يعني خروج القائم المنتظر منا ثم قال (ع) يا أبا بصير طوبى لشيعة قائمنا المنتظرين لظهوره في غيبته و المطيعين له في ظهوره أولئك أولياء الله الذين لا خوف عليهم و لا هم يحزنون
ابو بصير از امام صادق عليه السّلام روايت كند كه در تفسير اين قول خداى تعالى: يَوْمَ يَأْتِي بَعْضُ آياتِ رَبِّكَ لا يَنْفَعُ نَفْساً إِيمانُها لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ كَسَبَتْ فِي إِيمانِها خَيْراً ، فرمود: يعنى خروج قائم منتظر ما، سپس فرمود: اى ابا بصير! خوشا بحال شيعيان قائم ما، كسانى كه در غيبتش منتظر ظهور او هستند و در حال ظهورش نيز فرمانبردار اويند، آنان اولياى خدا هستند كه نه خوفى بر آنهاست و نه اندوهگين مىشوند.
کمال الدین،ج2،ص357
***
14-اعراف: 53
«هَلْ يَنْظُرُونَ إِلاَّ تَأْويلَهُ يَوْمَ يَأْتي تَأْويلُه»
آیا (کافران که منکر آیات خداوند و نتایج اعمالشان هستند) چه انتظار می کشند ؟ منتظر رسیدن تأویل آیات و تحقق یافتن روز موعودند؟ روزی که تأویل آیات فرارسد.
«علی بن ابراهیم فی تفسیره المنسوب الی الصادق (علیه السلام) : فهو من الآيات التي تأويلها بعد تنزيلها، قال ذلك في القائم (علیه السلام) ، و يوم القيامة يَقُولُ الَّذِينَ نَسُوهُ مِنْ قَبْلُ أي تركوه قَدْ جاءَتْ رُسُلُ رَبِّنا بِالْحَقِّ فَهَلْ لَنا مِنْ شُفَعاءَ فَيَشْفَعُوا لَنا قال هذا يوم القيامة أَوْ نُرَدُّ فَنَعْمَلَ غَيْرَ الَّذِي كُنَّا نَعْمَلُ قَدْ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَ ضَلَّ عَنْهُمْ أي بطل عنهم ما كانُوا يَفْتَرُونَ»
علی ابن ابراهیم در تفسیر خود به نقل از امام صادق (علیه السلام) آورده که فرمودند: این از آیاتی است که تأویلشان بعد از تنزیلشان می باشد ، فرمودند: آن در دوران حضرت قائم (علیه السلام) است و روز قیامت «آنانکه از پیش آن را فراموش کرده اند» یعنی ترک گفته اند : «گویند همانا رسولان پروردگارمان حق را برای ما بیان داشتند.» .....
(تفسير قمی ج 1 ص235)
***
15-اعراف: 53
«هَلْ يَنْظُرُونَ إِلاَّ تَأْويلَهُ يَوْمَ يَأْتي تَأْويلُه»
آیا (کافران که منکر آیات خداوند و نتایج اعمالشان هستند) چه انتظار می کشند ؟ منتظر رسیدن تأویل آیات و تحقق یافتن روز موعودند؟ روزی که تأویل آیات فرارسد.
«علی بن ابراهیم فی تفسیره المنسوب الی الصادق (علیه السلام) : فهو من الآيات التي تأويلها بعد تنزيلها، قال ذلك في القائم (علیه السلام) ، و يوم القيامة يَقُولُ الَّذِينَ نَسُوهُ مِنْ قَبْلُ أي تركوه قَدْ جاءَتْ رُسُلُ رَبِّنا بِالْحَقِّ فَهَلْ لَنا مِنْ شُفَعاءَ فَيَشْفَعُوا لَنا قال هذا يوم القيامة أَوْ نُرَدُّ فَنَعْمَلَ غَيْرَ الَّذِي كُنَّا نَعْمَلُ قَدْ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَ ضَلَّ عَنْهُمْ أي بطل عنهم ما كانُوا يَفْتَرُونَ»
علی ابن ابراهیم در تفسیر خود به نقل از امام صادق (علیه السلام) آورده که فرمودند: این از آیاتی است که تأویلشان بعد از تنزیلشان می باشد ، فرمودند: آن در دوران حضرت قائم (علیه السلام) است و روز قیامت «آنانکه از پیش آن را فراموش کرده اند» یعنی ترک گفته اند : «گویند همانا رسولان پروردگارمان حق را برای ما بیان داشتند.» .....
(تفسير قمی ج 1 ص235)
16- اعراف: 128
قالَ مُوسى لِقَوْمِهِ اسْتَعينُوا بِاللَّهِ وَ اصْبِرُوا إِنَّ الْأَرْضَ لِلَّهِ يُورِثُها مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقينَ»
موسى به قوم خود گفت: «از خدا يارى جوييد و پايدارى ورزيد، كه زمين از آنِ خداست آن را به هر كس از بندگانش كه بخواهد مىدهد و فرجام [نيك] براى پرهيزگاران است.»
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي خَالِدٍ الْكَابُلِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (علیه السلام) قَالَ وَجَدْنَا فِي كِتَابِ عَلِيٍّ (علیه السلام) «إِنَّ الْأَرْضَ لِلَّهِ يُورِثُها مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ»
أَنَا وَ أَهْلُ بَيْتِيَ الَّذِينَ أَوْرَثَنَا اللَّهُ الْأَرْضَ وَ نَحْنُ الْمُتَّقُونَ وَ الْأَرْضُ كُلُّهَا لَنَا فَمَنْ أَحْيَا أَرْضاً مِنَ الْمُسْلِمِينَ فَلْيَعْمُرْهَا وَ لْيُؤَدِّ خَرَاجَهَا إِلَى الْإِمَامِ مِنْ أَهْلِ بَيْتِي وَ لَهُ مَا أَكَلَ مِنْهَا فَإِنْ تَرَكَهَا أَوْ أَخْرَبَهَا وَ أَخَذَهَا رَجُلٌ مِنَ الْمُسْلِمِينَ مِنْ بَعْدِهِ فَعَمَرَهَا وَ أَحْيَاهَا فَهُوَ أَحَقُّ بِهَا مِنَ الَّذِي تَرَكَهَا يُؤَدِّي خَرَاجَهَا إِلَى الْإِمَامِ مِنْ أَهْلِ بَيْتِي وَ لَهُ مَا أَكَلَ مِنْهَا حَتَّى يَظْهَرَ الْقَائِمُ مِنْ أَهْلِ بَيْتِي بِالسَّيْفِ فَيَحْوِيَهَا وَ يَمْنَعَهَا وَ يُخْرِجَهُمْ مِنْهَا كَمَا حَوَاهَا رَسُولُ اللَّهِ ص وَ مَنَعَهَا إِلَّا مَا كَانَ فِي أَيْدِي شِيعَتِنَا فَإِنَّهُ يُقَاطِعُهُمْ عَلَى مَا فِي أَيْدِيهِمْ وَ يَتْرُكُ الْأَرْضَ فِي أَيْدِيهِم.
محمد بن یحیی به سند خود از امام باقر (علیه السلام) آورده است که فرمودند: در کتاب علی (علیه السلام) یافتیم: «به درستی که زمین از آنِ خداوند است و او به هرکس از بندگانش که خواهد آن را واگذاردو سرانجامِ کار مخصوصِ اهل تقوی است.» من و خاندانم هستیم آنانکه خداوند زمین را به ما واگذارده و مائیم متقیان و زمین همه اش برای ماست پس هرکس از مسلمین زمینی را احیاء نمود باید که آن را معمور بدارد و خراج آن را به امام از اهل بیت من بپردازد و هرچه از آن برداشت نماید برای او خواهد بود. تا آنگاه که قائم از خاندانم (علیه السلام) به پاخیزد و متصرفین را اخراج نماید همچنانکه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلّم) جلوی متصرفین را گرفت ....»
(الكافي، ج1، ص: 408)
17-اعراف: 157
«الَّذينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ الَّذي يَجِدُونَهُ مَكْتُوباً عِنْدَهُمْ فِي التَّوْراةِ وَ الْإِنْجيلِ يَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ يُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّباتِ وَ يُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبائِثَ وَ يَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلالَ الَّتي كانَتْ عَلَيْهِمْ فَالَّذينَ آمَنُوا بِهِ وَ عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذي أُنْزِلَ مَعَهُ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»
«همانان كه از اين فرستاده، پيامبر درس نخوانده- كه [نام] او را نزد خود، در تورات و انجيل نوشته مىيابند- پيروى مىكنند [همان پيامبرى كه] آنان را به كار پسنديده فرمان مىدهد، و از كار ناپسند باز مىدارد، و براى آنان چيزهاى پاكيز
- زمان انتشار: شنبه 9 آذر 1392
-
نظرات()
- بازدید : (338)
بسم الله الرحمن الرحيم
روايات صحيح السند «مهدويت» از طريق اهل البيت عليهم السلام
مقدمه
اعتقاد به مهدويت و منجي آخر الزمان، يکي از اعتقاداتي است که تمام مسلمانان بر قبول آن اتفاق دارند و تأکيد دارند که شخصي در آخر الزمان از نسل حضرت زهرا سلام الله عليها قيام خواهد کرد و زمين را که پر از ظلم و جور شده است، از عدل و داد آكنده ميسازد.
متأسفانه در اين اواخر ديده شده است که برخي از علماي وهابي در اين مسأله تشکيک کرده و ميگويند که روايات مهدويت از طريق اهل تسنن با سند صحيح نقل نشده است؛ بلکه حد اکثر «حسن» هستند. به همين خاطر اثبات اصل مهدويت ممکن نيست و تشکيک در آن اشکالي ندارد.
برخي ديگر پارا فراتر گذاشته و ادعا کردند که حتي از طريق شيعه نيز اصل مهدويت قابل اثبات نيست و هيچ روايت صحيحي در اين زمينه وجود ندارد.
گاهي نيز ادعا کردهاند که حتي يک روايت صحيح وجود ندارد که امام حسن عسکري عليه السلام صاحب فرزند شده باشند.
در پاسخ به اين شبهه واهي که بيشتر بيسوادي و عناد گويندهاش را ثابت ميکند، بر آن شديم تا مقالهاي در اين زمينه تهيه نماييم تا چهره واقعي شبهه افکنان براي مردم منصف و متدين آشکارتر شود.
از ديدگاه ما، روايات مهدويت چه از طريق اهل تسنن و چه از طريق اهل البيت عليهم السلام، با سندهاي صحيح و بلکه به صورت متواتر نقل شده است.
ما در ابتدا تصريحات بزرگان اهل سنت و حتي وهابي را در باره «تواتر احاديث مهدويت» نقل و سپس به موضوع احاديث شيعيان در اين زمينه خواهيم پرداخت.
تواتر أحاديث مهدويت از ديدگاه اهل تسنن ووهابيت
تعداد زيادي از علماء و بزرگان اهل تسن و حتي وهابي تصريح کردهاند که احاديث مهدويت متواتر هستند و حتي برخي از آنها گفتهاند که منکران حضرت مهدي عليه السلام کافر هستند. ما به جهت اختصار به چند مورد اشاره ميکنيم:
علامه قرطبي: احاديث مهدويت صحيح و متواتر هستند
قرطبي، تفسير پرداز شهير اهل سنت در تفسير خود در ذيل آيه مبارکه 33 از سوره توبه: «هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ؛ او كسى است كه رسولش را با هدايت و آيين حق فرستاد، تا آن را بر همه آيينها غالب گرداند، هر چند مشركان كراهت داشته باشند!» مينويسد:
وقال السدي: ذاك عند خروج المهدي لا يبقى أحد إلا دخل في الإسلام أو أدى الجزية وقيل: المهدي هو عيسى فقط وهو غير صحيح لأن الأخبار الصحاح قد تواترت على أن المهدي من عترة رسول الله صلى الله عليه وسلم فلا يجوز حمله على عيسى.
سدي گفته: اين وعده خداوند در زمان خروج حضرت مهدي عليه السلام تحقق مييابد، همان زماني که کسي باقي نميماند؛ مگر اين که مسلمان ميشود يا جزيه پرداخت ميکند.
گفته شده است که مهدي، همان عيسي عليه السلام است نه کس ديگري. اين سخن درست نيست؛ زيرا روايات صحيح به صورت متواتر نقل شده است که مهدي عليه السلام از نسل رسول خدا صلي الله عليه وآله است؛ پس جايز نيست که آن را بر عيسي عليه السلام حمل کنيم.
الأنصاري القرطبي، ابوعبد الله محمد بن أحمد بن أبي بكر بن فرح (متوفاى671هـ)، الجامع لأحكام القرآن، ج8، ص122، ناشر: دار الشعب – القاهرة.
سفاريني الحنبلي: روايات مهدويت متواتر معنوي است و منکر آن کافر
محمد بن أحمد بن سالم السفاريني الحنبلي متوفاى1188هـ در کتاب لوامع الأنوار البهيۀ، تصريح ميکند که روايات مهدويت متواتر معنوي است، او از فرزندان فاطمه زهرا سلام الله عليها است و سپس ميگويد که بر اساس روايات، هر کس منکر حضرت مهدي عليه السلام شود، کافر است:
ومنها : أي من أشراط الساعة التي وردت بها الأخبار وتواترت في مضمونها الآثار أي من العلامات العظمى وهي أولها أن يظهر «الإمام» المقتدى بأقواله وأفعاله «الخاتم» للأئمة فلا إمام بعده كما أن النبي صلي الله عليه وسلم هو الخاتم للنبوة والرسالة فلا نبي ولا رسول بعده....
وأما نسبه فإنه من أهل بيت رسول الله صلى الله عليه وسلم.
ثم إن الروايات الكثيرة والأخبار الغزيرة ناطقة أنه من ولد فاطمة البتول ابنة النبي الرسول صلى الله عليه وسلم ورضي عنها وعن أولادها الطاهرين، وجاء في بعض الأحاديث أنه من ولد العباس والأول أصح...
قال بعض حفاظ الأمة وأعيان الأئمة أن كون المهدي من ذريته صلى الله عليه وسلم مما تواتر عنه ذلك فلا يسوغ العدول ولا الالتفات إلى غيره....
قد كثرت الأقوال في المهدي حتى قيل لا مهدي إلا عيسى، والصواب الذي عليه أهل الحق أن المهدي غير عيسى وأنه يخرج قبل نزول عيسى عليه السلام، وقد كثرت بخروجه الروايات حتى بلغت حد التواتر المعنوي وشاع ذلك بين علماء السنة حتى عد من معتقداتهم.
وقد روى الإمام الحافظ ابن الإسكاف بسند مرضي إلى جابر بن عبد الله رضي الله عنهما قال قال رسول الله صلى الله عليه وسلم «من كذب بالدجال فقد كفر ومن كذب بالمهدي فقد كفر»...
فالإيمان بخروج المهدي واجب كما هو مقرر عند أهل العلم ومدون في عقائد أهل السنة والجماعة وكذا عند أهل الشيعة أيضا لكنهم زعموا أنه محمد بن الحسن العسكري كما تقدم.
خروج حضرت مهدي عليه السلام يکي از علامتهاي قيامت است که روايات در اين باره وارد شده است و مضمون اين روايات متواتر است. يکي از علامتهاي بزرگ قيامت و نخستين آنها اين است که امامي ظهور ميکند که لازم است به گفتار و کردار او اقتدا شود، او خاتم امامت است و هيچ امامي پس از او نخواهد آمد؛ همانطوري که رسول خدا صلي الله عليه وآله خاتم نبوت و رسالت بود و هيچ نبي و رسولي بعد از او نخواهد آمد.
اما نسب او: به درستي که او از خاندان رسول خدا صلي الله عليه وآله است. زيرا روايات بسياري در اين باره وارد شده است که ثابت ميکند او از نسل فاطمه زهرا دختر رسول خدا صلي الله عليه وآله است. در برخي از روايات آمده است که او از نسل عباس است؛ ولي روايات دسته اول صحيحتر هستند.
بعضي از حفاظ و سرشناسان ائمه گفتهاند: اين که حضرت مهدي از نسل رسول خدا صلي الله عليه وآله است، به صورت متواتر نقل شده است؛ پس جايز نيست که ما از آن عدول و به ديگر اقوال توجه کنيم.
در باره حضرت مهدي ديدگاههاي متعددي وجود دارد؛ تا جايي که برخي گفتهاند: مهدي همان عيسي است. اما نظر درست که پيروان حق آن را قبول دارند، اين است که مهدي غير از حضرت عيسي عليه السلام است، او قبل از نزول عيسي خروج ميکند. روايات در اين باره بسيار زياد است؛ به طوري که به حد تواتر معنوي ميرسد. اين روايات در علماي اهل سنت منتظر شده و از اعتقادات آنها شده است.
امام و حافظ ابن اسکاف با سند مقبول از جابر بن عبد الله نقل کرده است که رسول خدا صلي الله عليه وآله فرمود: هر کس (خروج) دجال را تکذيب کند، کافر شده است، هر کس (خروج) حضرت مهدي عليه السلام را تکذيب کند، به درستي که کافر شده است
پس ايمان به خروج مهدي واجب است؛ چنانچه اهل عمل بر همين اعتقاد هستند و از اعتقادات اهل سنت و جماعت نيز به شمار ميرود. همانطوري که شيعيان نيز بر اين مسأله اعتقاد دارند؛ اما گمان کردهاند که حضرت مهدي همان محمد بن الحسن العسکري عليهما السلام است.
السفاريني الحنبلي، محمد بن أحمد بن سالم (متوفاى1188هـ)، لوامع الأنوار الهيۀ وسواطع الأسرار الأثريۀ، ج2، ص70، 83، ناشر: المکتب الإسلامي.
أبو الحسين الآبري: روايات مهدويت متواتر هستند:
أبو الحسين محمد بن الحسين الآبري السجستاني متوفاي 363هـ در کتاب مناقب الامام الشافعي تصريح کرده است که روايات مهدويت متواتر است. مزي در تهذيب الکمال و ابن قيم الجوزيه در کتاب المنار المنيف نوشتهاند:
قال أبو الحسن الابري: قد تواترت الاخبار استفاضت بكثرة رواتها عن المصطفى صلى الله عليه وسلم، يعني في المهدي، وأنه من أهل بيته، وأنه يملك سبع سنين ويملا الأرض عدلا، وأنه يخرج عيسى بن مريم فيساعده على قتل الدجال بباب لد بأرض فلسطين، وإنه يؤم هذه الامة، وعيسى صلوات الله عليه يصلي خلفه.
ابو الحسن الابري گفته: روايات به صورت متواتر و از طريق راويان متعدد از رسول خدا صلي الله عليه وآله در باره حضرت مهدي عليه السلام نقل شده است که او از اهل بيت آن حضرت است، هفت سال حکومت ميکند و زمين را پر از عدل و داد خواهد کرد، او همان کسي است که حضرت عيسي به همراه او خروج کرده و او را در کشتن دجال در دروازهاي که در سرزمين فلسطين وجود دارد، ياري ميکند. او امام اين امت خواهد شد و عيسي پشت سر او نماز ميخواند.
المزي، ابوالحجاج يوسف بن الزكي عبدالرحمن (متوفاى742هـ)، تهذيب الكمال، ج25، ص 149، تحقيق: د. بشار عواد معروف، ناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: الأولى، 1400هـ – 1980م؛
الزرعي الدمشقي الحنبلي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أبي بكر أيوب (مشهور به ابن القيم الجوزية ) (متوفاى751هـ)، المنار المنيف في الصحيح والضعيف، ج 1، ص 142، تحقيق: عبد الفتاح أبو غدة، ناشر: مكتب المطبوعات الإسلامية – حلب، الطبعة: الثانية، 1403هـ.
محمد بن علي الشوکاني: روايات مهدويت بدون شک متواتر هستند
علامه محمد بن علي الشوکاني کتابي با عنوان «التوضيح في تواتر ما جاء في المنتظر والدجال والمسيح» دارد، در اين کتاب تصريح کرده است که روايات مهدويت بدون شک متواتر است. محمد بن جعفر کتاني در کتاب نظم المتناثر سخنان شوكاني نقل كرده است:
وللقاضي العلامة محمد بن علي الشوكاني اليمني رحمه الله رسالة سماها التوضيح في تواتر ما جاء في المنتظر والدجال والمسيح قال فيها والأحاديث الواردة في المهدي التي أمكن الوقوف عليها منها خمسون حديثا في الصحيح والحسن والضعيف المنجبر وهي متواترة بلا شك ولا شبهة بل يصدق وصف التواتر على ما دونها على جميع الاصطلاحات المحررة في الأصول وأما الآثار عن الصحابة المصرحة بالمهدي فهي كثيرة أيضا لها حكم الرفع إذ لا مجال للاجتهاد في مثل ذلك اه.
قاضي علامه محمد بن علي الشوکاني يمني رسالهاي دارد که عنوان او را «التوضيح في تواتر ما جاء في المنتظر والدجال والمسيح» گذاشته است. در اين کتاب گفته: احاديثي که در باره حضرت مهدي عليه السلام که امکان دسترسي به آنها وجود دارد، پنجاه روايت است که برخي از آنها صحيح، برخي حسن و تعداد ديگري ضعيفي است که ضعف آنها قبل جبران است. بدون شک و ترديد اين روايات متواتر است. بلکه گاهي به روايتي که کمتر از روايات مهدويت بوده، بنابر تمام مبناهايي که در علم اصول وجود دارد، متواتر گفته شده است.
اما روايتي که از صحابه آمده و در آن به مهدي تصريح شده است، زياد هستند که به همه آنها حکم مرفوع (روايتي که صحابي از پيامبر نقل ميکند) داده ميشود؛ زيرا محال است که آنها در چنين مسألهاي اجتهاد کرده باشند.
الكتاني، ابوعبد الله محمد بن جعفر (متوفاى: 1345 هـ)، نظم المتناثر من الحديث المتواتر، ج1، ص227، تحقيق: شرف حجازي، ناشر: دار الكتب السلفية - مصر.
محمد بن جعفر الکتاني: ابن خلدون اشتباه کرده، روايات مهدويت متواتر است
محمد بن جعفر کتاني در کتاب نظم المتناثر در رد کلام ابن خلدون مينويسد که روايات مهدويت متواتر است؛ پس انکار آن شايسته نيست:
وتتبع ابن خلدون في مقدمته طرق أحاديث خروجه مستوعبا لها على حسب وسعة فلم تسلم له من علة لكن ردوا عليه بأن الأحاديث الواردة فيه على اختلاف رواياتها كثيرة جدا تبلغ حد التواتر وهي عند أحمد والترمذي وأبي داود وابن ماجه والحاكم والطبراني وأبي يعلى الموصلي والبزار وغيرهم من دواوين الإسلام من السنن والمعاجم والمسانيد وأسندوها إلى جماعة من الصحابة.
فإنكارها مع ذلك مما لا ينبغي والأحاديث يشد بعضها بعضا ويتقوى أمرها بالشواهد والمتابعات وأحاديث المهدي بعضها صحيح وبعضها حسن وبعضها ضعيف وأمره مشهور بين الكافة من أهل الإسلام على ممر الأعصار وأنه لا بد في آخر الزمان من ظهور رجل من أهل البيت النبوي يؤيد الدين ويظهر العدل ويتبعه المسلمون ويستولي على الممالك الإسلامية ويسمى بالمهدي.
ابن خلدون در مقدمه خودش طريقهاي روايات خروج حضرت مهدي عليه السلام را به اندازه توان خودش تحقيق کرده و هيچ روايتي را بدون اشکال نمانده است؛ ولي علماء سخن او را کرده و گفتهاند که روايات وارده در اين زمينه با اختلافاتي که دارد، بسيار زياد است و به حد تواتر ميرسد. اين روايات را احمد، ترمذي، ابو داود، ابن ماجه، حاکم، طبراني، ابو يعلي، بزار و ديگران در کتابهاي سنن، معاجم و مسانيد نقل کردهاند و آنها را به گروهي از صحابه نسبت دادهاند.
بنابراين انکار آنها شايسته نيست و اين احاديث با توجه به شواهد و متابعاتي که دارد، همديگر را تقويت ميکنند. برخي از احاديث مهدويت صحيح، برخي حسن و برخي ضعيف هستند. مسأله مهدويت بين تمام مسلمانان در تمام زمانها مشهور است که حتما در آخر الزمان مردي از اهل البيت رسول خدا صلي الله عليه وآله ظهور ميکند، دين را تقويت و عدالت را آشکار ميکند. مسلمانان او را همراهي کرده و بر تمام ممالک اسلامي حکومت خواهد کرد و «مهدي» ناميده ميشود.
الكتاني، ابوعبد الله محمد بن جعفر (متوفاى: 1345 هـ)، نظم المتناثر من الحديث المتواتر، ج1، ص227، تحقيق: شرف حجازي، ناشر: دار الكتب السلفية - مصر.
عظيم آبادي: احاديث مهدي منتظر متواتر است
شمس الحق عظيم آبادي در کتاب عون المعبود، پس از نقل کلام محمد بن علي شوکاني و ديگر علماي اهل سنت در اين باره، مينويسد:
فتقرر بجميع ما سقناه أن الأحاديث الواردة في المهدي المنتظر متواترة والأحاديث الواردة في الدجال متواترة والأحاديث الواردة في نزول عيسى عليه السلام متواترة
پس با تمام آن چيزهايي که ما برشمرديم، ثابت ميشود که احاديث وارد شده در باره مهدي منتظر، متواتر هستند، همچنين احاديث دجار و نزول عيسي عليه السلام متواتر هستند.
العظيم آبادي، محمد شمس الحق (متوفاى1329هـ)، عون المعبود شرح سنن أبي داوود، ج 11، ص308، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الثانية، 1995م.
بن باز مفتي اعظم عربستان: هر کس منکر مهدويت شود، کافر است
عبد العزيز بن باز مفتي اعظم سابق عربستان سعودي، يکي از چهرههاي شرسناس وهابيت در زمان معاصر از کساني است که اعتقاد به مهدويت را پذيرفته و احاديث آن را متواتر دانسته است:
فأمر المهدي أمر معلوم والأحاديث فيه مستفيضة بل متواترة متعاضدة، وقد حكى غير واحد من أهل العلم: تواترها، كما حكاه الأستاذ في هذه المحاضرة، وهي متواترة تواترا معنويا لكثرة طرقها واختلاف مخارجها وصحابتها ورواتها وألفاظها، فهي بحق تدل على أن هذا الشخص الموعود به أمره ثابت وخروجه حق...
وقد اطلعت على كثير من أحاديثه فرأيتها كما قال الشوكاني وغيره، وكما قال ابن القيم وغيره: فيها الصحيح وفيها الحسن، وفيها الضعيف المنجبر، وفيها أخبار موضوعة، ويكفينا من ذلك ما استقام سنده، سواء كان صحيحا لذاته أو لغيره، وسواء كان حسنا لذاته أو لغيره، وهكذا الأحاديث الضعيفة إذا انجبرت وشد بعضها بعضا فإنها حجة عند أهل العلم. فإن المقبول عندهم أربعة أقسام: صحيح لذاته، وصحيح لغيره، وحسن لذاته، وحسن لغيره.
هذا ما عدا المتواتر، أما المتواتر فكله مقبول سواء كان تواتره لفظيا أو معنويا، فأحاديث المهدي من هذا الباب متواترة تواترا معنويا، فتقبل بتواترها من جهة اختلاف ألفاظها ومعانيها وكثرة طرقها وتعدد مخارجها، ونص أهل العلم الموثوق بهم على ثبوتها وتواترها.
وقد رأينا أهل العلم أثبتوا أشياء كثيرة بأقل من ذلك، والحق أن جمهور أهل العلم - بل هو اتفاق منهم - على ثبوت أمر المهدي، وأنه حق، وأنه سيخرج في آخر الزمان.
أما من شذ عن أهل العلم في هذا الباب فلا يلتفت إلى كلامه في ذلك.
مسأله مهدويت، يک مسأله قطعي است و احاديث در اين زمينه مستفيضه و بلکه متواتر هستند و همديگر را تقويت ميکنند. چندين نفر از اهل علم تواتر آن را بازگو کردهاند؛ چنانچه استاد در همين مجلس نيز آن را حکايت کرد.
اين روايات متواتر معنوي است؛ زيرا طرق آن بسيار زياد، ناقلين از صحابه وديگران زياد است و با االفاظ متعدد نقل شده است؛ پس به درستي دلالت ميکنند که آمدن اين شخص وعده داده شده، قطعي و خروج او حق است.
من روايات مهدويت را زياد مطالعه کردم؛ پس آنها را همانطور يافتم که شوکاني و ديگران گفتهاند، همان طور که ابن قيم و ديگران گفتهاند: برخي از روايات آن صحيح و برخي ديگر حسن هستند. همچنين در ميان آنها روايت ضعيف که قابل جبران است وجود دارد و احاديث جعلي نيز ديده ميشود. براي ما آن رواياتي که سندش استقامت دارند، کفايت ميکنند، چه صحيح لذاته باشد يا صحيح لغيره. چه حسن لذاته باشد و چه حسن لغيره. همچنين اگر احاديث ضعيف جبران شوند و همديگر را تقويت کنند، از ديدگاه اهل علم حجت هستند؛ زيرا از ديدگاه علما روايات مقبول چند دسته هستند: ا. صحيح لذاته؛ 2. صحيح لغيره؛ 3. حسن لذاته و حسن لغيره.
آن چه گفته شد، بدون در نظر گرفتن تواتر آن است؛ اما روايات متواتر همگي آنها پذيرفته شده است؛ چه تواتر لفظي باشد و چه تواتر معنوي؛ پس احاديث مهدي از اين باب است و تواتر معنوي دارند؛ پس با توجه به تواتر آنها و اختلاف در الفاظ و معاني و کثرت طرق و مخارجش پذيرفته ميشوند. اهل علم که به آنها اعتماد ميشود، بر متواتر بودن آنها تصريح کردهاند
گاهي ميبينيم که اهل علم، چيزهاي زيادي را قبول ميکنند، با اين که سندهاي آنها کمتر از احاديث مهدويت هستند. حق اين است که عموم اهل علم و بلکه تمام آنها اتفاق دارند که مسأله مهدي ثابت است، اين مسأله حق است و او در آخر الزمان خروج خواهد کرد؛ اما سخن افراد شاذ از اهل علم در اين باره، ارزش توجه کردن ندارد.
ابن باز، عبد العزيز بن عبد الله، مجموع فتاوي ومقالات متنوعه، الجزء الرابع، ص98 ـ 99، جمع وترتيب: دکتر محمد سعد الشويعر، ناشر: موقع بن باز.
http://www.binbaz.org.sa/mat/8222
و بازهم در جاي ديگر تأکيد ميکند که روايات مهدويت متواتر است و هر کس انکار کند، کافر است:
إنكار الدجال ونزول عيسى عليه السلام
يوجد لدينا رجل ينكر المسيح الدجال والمهدي ونزول عيسى عليه السلام ويأجوج ومأجوج ولا يعتقد في شيء منها، ويدعي عدم صحة ما ورد في ذلك من أحاديث، مع العلم بأنه لا يفقه شيئاً في علم الحديث ولا في غيره، وقد نوقش في هذه الأمور من قبل علماء ولكنه يزعم أن كل الأحاديث الواردة في هذه الأمور مكذوبة على النبي صلى الله عليه وسلم ودخيلة على الإسلام، وهو يصلي ويصوم ويأتي بالفرائض. فما حكمه؟ وفقكم الله.
مثل هذا الرجل يكون كافراً والعياذ بالله؛ لأنه أنكر شيئاً ثابتاً عن رسول الله عليه الصلاة والسلام، فإذا كان بين له أهل العلم ووضحوا له ومع هذا أصر على تكذيبها وإنكارها فيكون كافراً؛ لأن من كذَّب الرسول صلى الله عليه وسلم فهو كافر، ومن كذَّب الله فهو كافر، وقد صحت وتواترت هذه الأخبار عن رسول الله عليه الصلاة والسلام في نزول المسيح ابن مريم من السماء في آخر الزمان، ومن خروج يأجوج ومأجوج وخروج الدجال في آخر الزمان، ومن مجيء المهدي، كل هذا الأربعة ثابتة: المهدي في آخر الزمان يملأ الأرض قسطاً بعد أن ملئت جوراً، ونزول المسيح ابن مريم، وخروج الدجال في آخر الزمان، وخروج يأجوج ومأجوج، كل هذا ثابت بالأحاديث الصحيحة المتواترة عن رسول الله صلى الله عليه وسلم، فإنكارها كفر وضلال نسأل الله العافية والسلامة.
فالدجال والمسيح ابن مريم ويأجوج ومأجوج؛ هؤلاء الثلاثة ليس فيهم شك ولا ريب تواترت فيهم الأخبار عن الرسول صلى الله عليه وسلم، وأما المهدي فقد تواترت فيه الأخبار أيضاً، وحكى غير واحد أنها تواترت عن النبي صلى الله عليه وسلم، لكن لبعض الناس فيها إشكال وتوقف، فقد يتوقف في كفر من أنكر المهدي وحده فقط.
أما من أنكر الدجال أو المسيح ابن مريم أو يأجوج ومأجوج فلا شكَّ في كفره ولا توقف وإنما التوقف في من أنكر المهدي فقط، فهذا قد يُقال بالتوقف في كفره وردته عن الإسلام؛ لأنه قد سبقه من أشكل عليه ذلك؛ والأظهر في هذا والأقرب في هذا كفره، وأما ما يتعلق بيأجوج ومأجوج والدجال والمسيح ابن مريم فقد كفر نسأل الله العافية.
سؤال کننده: در اين جا افرادي ديده ميشود که دجال، مهدي و نزول عيسي و يأجوج و مأجوج را منکر ميشود و به هيچ يک از آنها اعتقاد ندارند و ادعا ميکنند که روايات وارد شده در اين زمينهها صحت ندارد؛ با اين که اين افراد در باره علم حديث و ديگر علوم تخصص ندارند. گاهي از جانب علماء نيز مناقشه ميشود و آنها خيال ميکنند که احاديث وارد شده در اين زمينهها دروغ بر پيامبر است و وارد اسلام شده است؛ در حالي که اين افراد نماز ميخوانند، روزه ميگيرند و واجبات را نيز انجام ميدهند. حکم اين مسأله چيست؟
پاسخ بن باز: چنين شخصي کافر است؛ زيرا او چيزي را انکار کرده است که از رسول خدا صلي الله عليه وآله ثابت شده است؛ پس اگر اهل علم آن را توضيح دهند و مسأله را روشن کنند؛ در عين حال اصرار بر تکذيب و انکار اين روايات داشته باشد، کافر است؛ زيرا کسي که رسول خدا را تکذيب کند، کافر است. کسي که خداوند را تکذيب کند، کافر است.
روايات نزول مسيح پسر مريم در آخر الزمان از آسمان، خروج يأجوج و مأجوج، خروج دجال در آخر الزمان و آمدن مهدي با سند صحيح و به صورت متواتر نقل شده است. هر کدام از اين چهار مورد قطعي است: مهدي در آخر الزمان زمين را پر از عدل و داد خواهد کرد؛ پس از آن که پر از جور ميشود. همچنين نزول عيسي بن مريم، خروج دجال در آخر الزمان و خروج يأجوج و مأجوج. همه اين موارد با سندهاي صحيح و متواتر از رسول خدا صلي الله عليه وآله نقل شده است؛ پس انکار اين موارد کفر و گمراهي است. از خداوند عافيت و سلامت خواستاريم.
پس دجال، مسيح پسر مريم و يأجوج و مأجوج قطعي است و شکي در آن نيست. ترديدي نيست که روايات در اين باره از رسول خدا صلي الله عليه وآله متواتر است. اما در باره مهدي نيز روايات متواتر است، چندين نفر تواتر آن را از رسول خدا صلي الله عليه وآله حکايت کردهاند؛ ولي بعضي از مردم در آن اشکال گرفته و توقف کردهاند. پس تنها در کفر کسي که مهدي را انکار کند توقف کردهاند.
اما کسي که دجال يا مسيح بن مريم و يا يأجوج و مأجوج را انکار کند، شکي در کفر او نيست و هيچ توقفي نميشود؛ توقف تنها در منکر مهدي است. در اين باره گاهي در کفر و ارتدادش از اسلام توقف شده است؛ زيرا کساني در گذشته به آن اشکال گرفتهاند؛ اما نظر بهتر و نزديکتر به حق اين است که منکر مهدي نيز کافر است؛ اما آن چه متعلق به يأجوج و مأجون و دجال و مسيح است، به درستي که کافر شده است. از خداوند عافيت ميطلبيم.
بن باز، عبد العزيز بن عبد الله، فتاوي نور علي الدرب، الجزء الأول، ص355-356
http://www.binbaz.org.sa/mat/21563
بنابراين ترديدي نيست که روايات مهدويت از ديدگاه اهل سنت و حتي وهابيت متواتر است؛ اما کساني که در اين باره تشکيک ميکنند و ميگويند روايت صحيحي در اين زمينه وجود ندارد، تنها بيسوادي و بياطلاعي خود را به رخ همگان ميکشند و جز آبرو ريزي براي خود، به اعتقاد مهدويت نميتوانند هيچگونه خدشهاي وارد سازند.
چهل حديث صحيح در باره مهدويت از طريق اهل البيت عليهم السلام
روايات مهدويت از طريق اهل البيت عليهم السلام فوق تواتر است و حتي ميتوان ادعا کرد که در هيچ زمينهاي به اندازه مهدويت روايت نقل نشده باشد. حتي کتابهاي مستقلي در اين زمينه نوشته شده است که بهترين نمونه آن را ميتوان کتاب کمال الدين و تمام النعمه نوشته محدث بزرگ و افتخار شيعه، مرحوم شيخ صدوق معرفي کرد.
همچنين حضرت آيت الله العظمي صافي گلپايگاني حفظه الله کتابي با عنوان «منتخب الأثر» تأليف کردهاند که يکي از بهترين کتابها در اين موضوع به شمار ميرود.
<p dir="rtl" class="MsoNormal" style="text-align: justify; marg
- زمان انتشار: سه شنبه 16 مهر 1392
-
نظرات()
- بازدید : (248)
۰۹ آذر ۱۳۸۹ «قرآن كريم» به وجود جاهليّتي موسوم به جاهليّت دوم، پس از جاهليّت اوّل در بين عامّة مسلمانان اشاره مينمايد، كه از علايم ظهور حضرت مهدي(ع) است. شواهد قرآني بسياري بر اين موضوع تأكيد دارند، كه از آن جمله ميتوان به آيات زير اشاره نمود: مبحث اوّل: دلايل وجود جاهليّت دوم «قرآن كريم» به وجود جاهليّتي موسوم به جاهليّت دوم، پس از جاهليّت اوّل در بين عامّة مسلمانان اشاره مينمايد، كه از علايم ظهور حضرت مهدي(ع) است. شواهد قرآني بسياري بر اين موضوع تأكيد دارند، كه از آن جمله ميتوان به آيات زير اشاره نمود: «سپس بعد از آن اندوه و غم، خواب آرامشبخشي بر شما فرود آمد كه گروهي از شما را كه بر اثر پشيماني، دست از فرار برداشته، به سوي پيامبر آمديد، فرو گرفت و گروهي ديگر كه حفظ جانهايشان، آنان را پريشانخاطر و غمگين كرده بود، دربارة خدا گمان ناحق و ناروا همچون گمانهاي جاهليّت ميبردند.»1 «در خانههايتان قرار و آرام گيريد و مانند زنان دوران جاهليّت پيشين خود را براي نامحرمان نياراييد و نماز به پا داريد و زكات بدهيد و خدا و پيامبرش را اطاعت نماييد.»2 «ياد كن هنگامي را كه كافران دلهايشان را از تعصّب و خشم شديد جاهلي آكنده كردند، پس خدا هم آرامش خود را بر پيامبرش و مؤمنان فرو فرستاد.»3 آيات بالا به وجود جاهليّت اشاره دارد و از آنجا كه قرآن براي همة زمانها نازل گرديده است، اثبات ميشود كه جاهليّت دومي، قبل از قيام حضرت مهدي(ع) نيز وجود خواهد داشت. هنگامي كه به احاديث روايت شده از حضرت محمّد(ص) و اهل بيتش(ع) نيز مراجعه كنيم، تأكيد بر وجود اين جاهليّت را درمييابيم. از پيامبر اكرم(ص) روايت شده كه فرمودند: «من بين دو جاهليّت كه دومين آن سختتر از اوّلي است، برانگيخته شدهام.»4 در حديث بالا، اشارة آشكاري به وجود جاهليّت دوم، پس از بعثت حضرت ختمي مرتبت(ص) وجود دارد كه سختتر و بدتر از جاهليّت اوّل است و اين موضوع از سياق اين روايت به خوبي آشكار است و نيز از ايشان روايت شده است كه فرمودند: «منفورترين مردم نزد خداوند سه تن هستند: زنديق در حرم، دنبال كنندة سنّت جاهلي در اسلام و خواهان خونريزي انسان بيگناه.»5 از عبدالله بن زراره از محمّد بن مروان از فضيل روايت شده كه گفت از امام صادق(ع) شنيدم كه ميفرمودند: «همانا قائم ما با جاهلان بسيار سرسختتري نسبت به جاهلاني كه رسول خدا(ص) در دوران جاهليّت با آنها برخورد داشت، رو به رو ميشود و متحمّل رنج و سختي بيشتري خواهد شد.» گفتم: چگونه چنين چيزي ممكن است؟ فرمودند: «رسول خدا(ص) در حالي به پيامبري برانگيخته شد كه مردم سنگ، صخره و مجسّمههاي چوبي را ميپرستيدند، امّا قائم ما هنگامي قيام ميكند كه همة مردم براي مقابله با او به تأويل كتاب خدا و احتجاج به آن متوسّل ميشوند.» به بيان ديگر، جاهليّت دوم كه امام(ع) با آن دست و پنجه نرم خواهد كرد، جاهليّت مركّب است؛ زيرا اين جاهليّت، ظاهري اسلامي دارد و معنا و مفهوم خود را از دست داده و جز نام پيوستگي ظاهري چيز ديگري از آن باقي نمانده است.6 رسول اكرم(ص) چه زيبا و دقيق در وصف اهل آخرالزّمان و مسلمانان فرموده است، آنگاه كه فرمود: «به زودي روزگاري بر مردم فرا ميرسد كه از قرآن جز خط و از اسلام جز نام آن باقي نخواهد ماند.»7 مبحث دوم: مصاديق وجود جاهليّت دوم در آخرالزّمان پس از اثبات وجود جاهليّت در آخرالزّمان با استناد به قرآن و روايات شريف اهل بيت(ع) اكنون به بيان مصاديق آن در عرصة واقعيّت و چهرههاي گوناگون آن ميپردازيم. منظر اوّل جاهليّت در لغت از فعل جَهِلَ، جَهلاً و جهالةً، ضدّ عَلِمَ گرفته شده است و جَهِلَ الحِق؛ يعني حق را ضايع كرد. مجاهل جمع مَجْهَل بوده و عبارت است از مكانهايي كه هنوز ناشناخته است كه نه نشانهاي در آن وجود دارد و نه هدايتي در آن صورت ميپذيرد.11 بديهي است كه دين اسلام، دين حق و دين توحيد خالص براي خداوند است و مردم را به راه خير و صلاح راهنمايي ميكند و از اين رو، خداوند آن را در اين آيه، دين همة انسانها قرار داد: «همانا دين در نزد خدا، فقط اسلام است.»12 از آنجا كه دين خالص خداوند تنها در نزد اهل بيت(ع)، تجسّم عيني يافته و آنان مصداقهاي عملي براي اين دين هستند، از اين رو، تنها اهل بيت(ع)، هدايتگر مردم و خارج كنندة آنان از تاريكي جاهليّت به سوي نور اسلام بر اساس قول خداوند تعالي در قرآن كريم ميباشند «و ما آنان را اماماني قرار داديم كه به فرمان ما هدايت ميكنند.»13 و نيز «هنگامي كه صبرپيشه كردند از ميان آنان اماماني را قرار داديم كه به فرمان ما هدايت ميكردند و به آيات ما يقين داشتند.»14 آنان هستند كه مردم را به راه حق، كه همان راه خداي سبحان است، هدايت مينمايند تا مصداق اين قول خداي متعال باشند: «وسيلهاي براي حركت به سوي خدا بجوييد و در راه او بكوشيد، شايد رستگار شويد.»15 در همين باره در حديث شريفي از پيامبر(ص) آمده است كه: «علي با حق و حق با علي است، حق در جايي است كه علي در آنجا است.»16 به دليل اينكه هر كس به حق جاهل باشد، آن را ضايع نموده است، پس هر مسلماني كه مخالف اهل بيت(ع) باشد و حقّ آنها را تباه نمايد و از فرامين آنان سرپيچي كند، از اهل جهل و جاهليّت است و فرقي نميكند كه در عهد رسول خدا(ص) باشد يا در زمان ائمة اطهار(ع) يا پس از ايشان تا زمان حضرت مهدي(ع) و اين بدان معناست كه جاهليّت دوم در دوران رسول خدا(ص) با مخالفت با فرامين او و دشمني ورزيدن نسبت به اهل بيت(ع) آغاز شد و دليل اين ادّعا، سخن خداوند متعال در قرآن كريم است كه ميفرمايد: «ياد كن هنگامي را كه كافران، دلهايشان را از تعصّب و خشم شديد جاهلي آكنده كردند، پس خدا هم آرامش خود را بر پيامبرش و مؤمنان نازل كرد.»17 منظر دوم از اميرمؤمنان(ع) روايت شده كه فرمودند: «رسول خدا(ص) فرمودند: «هر كس بميرد در حالي كه امام زمان خود را نشناخته باشد، به مرگ جاهليّت از دنيا رفته و به خاطر اعمالي كه در جاهليّت و اسلام انجام داده، مورد مؤاخذه قرار ميگيرد».»21 از اين حديث، اثبات ميگردد كه امامت اهل بيت(ع) ميزان و جدا كنندة جاهليّت از اسلام است. بنابراين هر كس به امامت حقّة آنان در قالب امامت دوازده امام پس از رسول خدا(ص) معترف نباشد، از اهل جاهليّت است. اين موضوع حتّي در مورد كسي كه به امامت همة آنها اقرار، امّا فقط يكي از آنان را آن گونه كه موافق ترتيب الهي تصريح شده براي پيامبر بشير و نذير، محمّد بن عبدالله(ص)، منكر شود، نيز صادق است. هر كس كه امام اين زمان را كه همان مهدي منتظر(عج) است، نشناخته باشد، از اهل جاهليّت بوده و در نتيجه منكر دعوت او و از اهل آتش است. منظر سوم روايات رسيده از اهل بيت(ع) به اين موضوع اشاره دارد كه هر كس حضرت قائم(عج) را تكذيب نمايد، از اهل جاهليّت است. از غياث بن ابراهيم، از امام صادق(ع) و از پدرانش نقل شده كه فرمودند: رسول خدا(ص) فرمود: «هر كس قائم از فرزندان مرا انكار نمايد، به مرگ جاهليّت مرده است.»22 چه بسيار كساني كه در اين روزها منكر حضرت مهدي(عج) هستند، گاهي امامت و شايستگي او را براي اين منصب و گاهي وجود و تولّد ايشان را و برخي دعوت او يا نزديكي قيام و ظهور شريف ايشان را انكار ميكنند و همة اين افراد و گروهها، اهل جاهليّت و از مصاديق آن هستند. منظر چهارم اهل بيت(ع) هرگز به ناپاكيهاي جاهليّت آلوده نشدهاند؛ بلكه از هر ناپاكي و پليدي به دور و در زير چتر اسلام متولّد شدهاند و اين موضوع نيز به خودي خود بيانگر وجود جاهليّت دوم است. جاهليّتي كه ائمة اطهار(ع) از پليديهاي آن پيراسته هستند، همان گونه كه حال رسول خدا(ص) و امام علي(ع) و حضرت زهرا(س) اين گونه بود. در زيارت جامعة بقيع آمده است كه: «شما همواره تحت مراقبت خداوند بودهايد و او شما را در پشتهاي پاكيزه قرار داد و به رحمهاي پاكيزه منتقل نمود و جاهليّت، شما را نيالوده است...»23 منظر پنجم وجود تفرقه، اختلاف، درگيري و منازعه، وجه بارز عصر جاهليّت اوّل بود، امّا خداوند سبحان به وسيلة اهل بيت(ع) بر آنان منّت گذارد و پراكندگي امور آنان را جمع، گسيختگيهاي آنان را ترميم و آشفتگيهاي آنان را نظم بخشيد و دليل اين ادّعا سخن فاطمه زهرا(س) است كه فرمودند: «فرمانبرداري از ما سبب نظام امّت و امامت ما خاندان، امان بخش از تفرقه است...»24 ما ميدانيم كه امامت، يك كلّ به هم پيوسته است و از اميرمؤمنان(ع) آغاز و به امام مهدي(ع) ختم ميگردد و اين بدان معناست كه اين ذوات مقدّسه ـ كه درود خداوند بر آنان باد ـ از تفرقهاي كه يكي از وجوه بارز عصر جاهليّت است، در هر زمان و مكان، اهل بيت(ع) وسيلهاي براي در امان بودن از آن است، امّا مردم با ترك اميرمؤمنان(ع) به جاهليّت بازگشتند. منظر ششم احاديث و روايات نقل شده از پيامبر(ص) و ائمة معصومان(ع) به وجود جاهليّت دوم و نيز مصاديق آن كه ما در عصر حاضر در جوامع اسلامي خود مشاهده مينماييم، اشاره دارد. از جملة اين روايات، حديثي است كه ابان بن تغلب از ابي عبدالله، امام صادق(ع) و ايشان از رسول خدا(ص) نقل ميكند كه فرمودند: «حال شما چگونه خواهد بود، اي جماعت قريش، آنگاه كه بعد از من كافر شويد و ببينيد كه من در ميان گروهي از لشكريان خودم با شمشير بر چهرهها و گردنهاي شما ميزنم... پس جبرئيل(ع) گفت: يكي براي تو و دومي براي عليّ بن ابي طالب(ع) و وعدهگاه شما سلام است.» ابان گفت: فدايت شوم، سلام كجاست؟ ايشان فرمودند: «در شهر كوفه».25 همان طور كه ميدانيد كفر، يكي از مشخّصههاي جاهليّت است و اين گروه از قريش با اينكه ظاهراً مسلمان هستند از سوي رسول خدا(ص) به كفر توصيف ميشوند. و اين معني استراد نميگردد، مگر به آنچه در مورد امامت امام مهدي(ع) ذكر كرديم، بازگرديم و آن اين بود كه هر كس امامت وي را منكر شود، كافر و از اهل جاهليّت است، اين از يك سو. و امّا از سوي ديگر چنين جاهليّتي، به طوري كه بعد متذكّر آن خواهم شد، در مكّة امام مهدي(ع) رخ خواهد داد و اين وعدهاي است كه رسول خدا(ص) به مشركان قريش در آخرالزّمان داد و آن وعده اين بود كه حضرت خود و همراه با عليّ بن ابي طالب(ع) در «كوفه»، با آنان پيكار خواهد نمود. اين رويداد به دست وزير امام مهدي(ع)؛ يعني سيّد يماني و مؤمنان همراه وي با استعانت از روح جدّش امام عليّ بن ابي طالب(ع) متحقّق خواهد شد و ايشان كوفه را با هدف مخالفت با جاهليّت ثاني در مكّة امام مهدي(ع) فتح مينمايد، همان طور كه رسول خدا(ص) جاهليّت اوّل را در مكّة آن زمان، مورد انكار و نهي قرار داد. اگر دعوت امام مهدي(ع) را مورد بررسي قرار دهيم، در اين دعوت و روايات مربوط به آن، مصاديق متعدّدي دال بر وجود جاهليّت دوم در زمان ظهور امام مهدي(ع) و قيام مبارك ايشان به دست خواهيم آورد. مصداق اوّل امام مهدي(ع) با امر جديد و كتاب جديد قيام خواهد نمود، همان گونه كه صاحب دعوت او (يعني پيامبر اكرم(ص)) مردم را به امر جديد فرا ميخواند و اين موضوعي است كه تعداد قابل توجّهي از روايات رسيده از سوي اهل بيت(ع) بر آن تصريح مينمايد. از ابي بصير نقل شده كه از اباعبدالله، امام صادق(ع) در مورد سخن اميرمؤمنان(ع) كه فرموده بودند: «اسلام غريبانه آغاز شد و به زودي به غربت باز خواهد گشت، پس خوش به حال غريبان»، سؤال كردم، فرمودند: «اي ابا محمّد، داعي از ما اهل بيت دعوت جديدي را اعلام خواهد كرد، همان طور كه پيامبر(ص) به اجابت آن دعوت فرا خواند.»26 معني اين سخن آن است كه قبل از ظهور امام مهدي(ع) جاهليّت دومي پا به عرصة وجود خواهد گذاشت و اگر اسلام حقيقي وجود داشت، نيازي به دعوت به اسلام جديد يا كتاب جديد پيدا نميشد. مصداق دوم هنگامي كه امام مهدي(ع) قيام مينمايند، آنچه را كه از جاهليّت دوم در برابر ايشان قد علم مينمايد، نابود ميكند، درست همان گونه كه رسول خدا(ص) نسبت به جاهليّت اوّل همين گونه عمل كردند. مصداق سوم روايات شريف رسيده از ناحية اهل بيت(ع) به اين موضوع اشاره دارد كه امام مهدي(ع) در زماني قيام مينمايند كه زمين از ظلم و ستم آكنده گرديده و هيچ امام بر حقّي نيز بر روي زمين وجود ندارد. از حارث بن زياد، از شعيب بن ابيحمزه روايت شده كه گفت: من به نزد ابي محمّد، امام صادق(ع) رفته و به ايشان عرض كردم: آيا شما صاحب اين امر هستيد؟ ايشان فرمود: «خير» گفتم: آيا فرزند شما صاحب اين امر است؟» فرمودند: «نه»، گفتم: آيا فرزند فرزند شماست؟ باز فرمودند: «نه»، گفتم فرزند فرزند فرزند شماست؟ گفتند: «نه.» گفتم: پس چه كسي صاحب اين امر است؟ فرمودند: «آن كسي است كه زمين را همان طور كه آكنده از ظلم و ستم گرديده، پر از عدل و داد مينمايد و اين در هنگامي است كه هيچ امام (بر حقّي) بر روي زمين وجود ندارد، همان گونه كه رسول خدا(ص) زماني برانگيخته شدند كه هيچ پيامبر و رسولي بر روي زمين وجود نداشت.»27 معروف است كه حضرت رسول اكرم(ص) در زمان فقدان رسولان يا بعد از گذشتن زماني كه در آن مدّت خداوند هيچ نبي يا رسولي را براي بشريّت برنيانگيخته بود، به رسالت مبعوث شدند و در خلال اين مدّت، اكثر مردم به جاهليّت و پرستش بتها روي آورده بودند و رسول خدا(ص) آمدند تا آنان را از اين جاهليّت نجات بخشند و وارد نور اسلام و ايمان نمايند. چنين چيزي به طور نسبي نيز براي امام مهدي(ع) رخ خواهد داد؛ زيرا ايشان نيز در هنگام فقدان امام، خروج مينمايند. مقصود اين است كه مردم پس از غيبت امام مهدي(ع) از نعمت وجود امامي آشكار كه او را مشاهده نمايند و كلامش را بشنوند، محروم گرديدند. قول خداوند متعال در قرآن كريم مصداق همين واقعيّت است: «بگو اگر آب شما به زمين فرود رود، پس از آن چه كسي به شما آب گوارا خواهد داد.»28 امام باقر(ع) در تفسير آية بالا ميفرمايند: «اين آيه در مورد حضرت قائم است؛ يعني اگر امام شما غايب شود، به گونهاي كه از مكان او اطّلاع نداشته باشيد، چه كسي امام ظاهر و آشكار، كه شما را از اخبار آسمان و زمين و حلال و حرام خدا آگاه نمايد، خواهد آورد؟».29 مصداق چهارم روايات شريف اشاره بر اين موضوع دارند كه امام مهدي(ع) اسلام را به ظهور خواهد رساند و آنچه را از ركود و سستي وجود دارد، از بين خواهد برد، درست به همان گونه كه رسول اكرم(ص) نيز اسلام را آشكار و آنچه از جاهليّت در آن جامعه وجود داشت، از بين برد. از محمّد بن عبدالله بن هلال، از علاء بن محمّد نقل شد كه: از اباجعفر، امام محمّد باقر(ع) پرسيدم: هنگامي كه قائم(ع) قيام نمايد، با چه روش و سيرهاي با مردم رفتار خواهد نمود؟ فرمودند: «به سيره و روش رسول الله(ص) رفتار ميكند تا اسلام را ظاهر و آشكار نمايد.» پرسيدم: سيرة رسول خدا(ص) چه بود؟ فرمودند: «آنچه از جاهليّت وجود داشت، بياعتبار و با مردم به عدالت رفتار نمود، به همين گونه هنگامي كه قائم قيام نمايد، آنچه را از سكون و سستي و كژي در ميان مردم است، نسخ و با آنها به عدالت رفتار خواهد كرد.»30 ركود و سستي اشاره شده، همان فترت است كه مردم در آن، به جاهليّت باز ميگردند و امام(ع) براي برچيدن آن اقدام خواهد نمود. حقيقت اين است كه در روايات ذكر شده، چيز غريبي وجود دارد. اگر سخن امام باقر(ع) در روايت اخير را مورد ملاحظه قرار دهيم به عبارت «حتّي يظهر الاسلام» برميخوريم. معناي اين عبارت اين است كه قبل از ظهور حضرت مهدي(ع) اسلام رو به محو شدن و مندرس گشتن خواهد رفت و فضل خداوند به وسيلة خروج حضرت مهدي(ع) شامل حال مردم و جامعه خواهد گرديد و از آن جلوگيري خواهد نمود. همچنين از روايت ياد شده آشكار ميگردد كه در دورة غيبت امام مهدي(ع) كه از آن به الهدنـة تعبير ميگردد، اساس زندگي مردم همان جاهليّت دوم است، كه امام مهدي(ع) پس از ظهور، امور تحريف شده و قوانين وضع شدهاي را كه خداوند هيچ سلطاني براي آن قرار نداده است، باطل نموده و دين حقيقي اصيل و فرامين اصلي قيّم را براي اتمام نور الهي، با وجود كراهت مشركان، به منصة ظهور خواهد رساند. بحث خود را با روايتي از اميرمؤمنان(ع) به پايان ميبريم. ايشان فرمودند: «اي مردم به علم يقين بدانيد آن كس كه با جاهليّت مرسوم در ميان شما به استقبال قائم ما برود، با آن كس كه با جاهليّت اوّل، به استقبال رسول خدا(ص) رفت، تفاوتي ندارد و دليل آن اين است كه در آن روز همه بر رسم و روش جاهليّت زندگي خواهند كرد، مگر آن كس كه مورد رحمت خداوند قرار گيرد.»31 صلاح الكاظمي؛ مترجم: عبّاس كسكني ماهنامه موعود شماره 117 پينوشتها: منبع: كتاب عصر الجاهليّـةفي آخرالزّمان. 1. سورة آل عمران (3)، آية 154. 2. سورة احزاب (33)، آية 33. 3. سورة فتح (48)، آية 26. 4. العقل و الجهل في الكتاب و السنّـة، محمّد رشيد، ص 273. 5. مستدرك الوسائل، ج 18، ص 209؛ عوالي اللالي، ج 1، ص 176. 6. بحارالأنوار، ج 52، ص 362؛ غيبـ[ نعماني، ص 269. 7. الكافي، ج 8، ص 307؛ العدد القويّه، ص 81. 8. بحارالأنوار، ج 22، ص 189؛ تفسير قمي، ج 2، ص 193. 9. بحارالأنوار، ج 53، ص 175؛ احتجاج، ج 2، ص 495. 10. كتاب سليم، ص 715. 11. المنجد، ج 1، ص 108. 12. سورة آل عمران (3)، آية 19. 13. سورة انبياء (21)، آية 73. 14. سورة سجده (32)، آية 24. 15. سورة مائده (5)، آية 35. 16. بحارالأنوار، ج 29؛ اعلام الوري، ص 159. 17. سورة فتح (48)، آية 26. 18. بحارالأنوار، ج 29، ص 197. 19. مستدرك الوسائل، ج 18، ص 184. 20. بحارالأنوار، ج 35، ص 49. 21. همان، ج 18، ص 176. 22. همان، ج 51، ص 73. 23. الكافي، ج 4، ص 559. 24. تهذيب الاحكام، ج 6، ص 113؛ مفاتيح الجنان، ص 532. 25. بحارالأنوار، ج 29، ص 223. 26. همان، ج 53، ص 66. 27. همان، ج 8، ص 12؛ تفسير قمي، ج 2، ص 303. 28. كافي، ج 1، ص 341. 29. سورة ملك (67)، آية 30. 30. كمال الدّين و تمام النّعمه، ص 320. 31. بحارالأنوار، ج 52، ص 381؛ وسائل الشّيعه، ج 15، ص 77.
- زمان انتشار: سه شنبه 25 تير 1392
-
نظرات()