تبلیغات
تبلیغات
تبلیغات
تبلیغات
تبلیغات
لیلاب سرزمین زیباییها
  • بازدید : (140)

 

40 پرسش و پاسخ درباره قیام امام حسین(ع)                                                                                                                                                                                                                        با توجه به روایات مختلف، ظاهراً تعداد شهدای کربلا بیش‌از هفتاد و دو نفر است پس چرا همواره از عدد هفتاد و دو نفر به عنوان تعداد شهدای کربلا نام می‌برند؟

روایات مشهوری است، که اسلام را (دین‌الهی) 1000 نفر حفظ کردند. که 313 نفر یاران پیامبر در جنگ بدر بودند و 313 نفر صحابه امام زمان‌(عج) و 313 نفر یاران طالوت بودند، و بقیه یاران حضرت اباعبدالله(ع) بودند، مانده اعداد از 1000 نفر را گفته‌اند صحابه خالص اباعبدالله‌(ع) به‌جز بنی‌هاشم بوده‌اند. نکته قابل‌توجه این است که اگر با 18 نفر بنی هاشم جمع شوند با یاران امام‌مساوی می‌شود.

در زیارت ناحیه 10 نفر بیش‌تر از عدد مشهور 72 نفر است. در زیارت رجبیه جز 82 نفر کسانی دیگری نیز هستند. در نتیجه تعداد یاران قطعاً‌ بیش‌از 72 نفر خواهد بود. امام سجاد‌(ع) یاران اباعبدالله را در روز عاشورا 145 نفر معرفی کرده است، که تعدادی از آن‌ها زنده می‌‌مانند، احتمالاً عدد 72 صحابه حضرت اباعبدالله به‌جز بنی‌هاشم باشند ، جز کسانی که بعد از کربلا یا پیش‌از کربلا به شهادت رسیدند مانند هانی، مسلم و…

چرا امام‌حسین‌(ع) مانند برادرش امام‌حسن‌(ع) صلح نکرد؟
یکی از دلایل این‌که امام ‌با یزید صلح نکرد، این بود که یزید با معاویه کاملاً متفاوت بود. اگر معاویه برخی از شئون را حفظ می‌کرد، یزید هیچ‌چیزی را حفظ نمی‌کرد. یزد« شارب‌َ الخمر مُعلِمً بالفسق و قاتل‌النفس المحترمه» ، یعنی هم قاتل است، هم فساد علنی دارد وهم شرب خمر دارد و« مثل لایبُالُ» ،مثل‌ منی‌ هرگز صلح نمی‌کند، یزید علناً قصد کشتن اباعبدلله (ع) را کرده بود. بنابراین اباعبدلله (ع)‌ چاره ای جز نپذیرفتن صلح نداشت. کما این که جابربن عبدالله انصاری وقتی گفت، چرا مثل برادرت حسن (ع)‌صلح نمی‌کنی، فرمود: اگر پیامبر بیاید و با تو سخن بگوید می‌پذیری ، در یک عالم مشاهده و مکاشفه ایشان می‌فرماید هر چیزی فرزندم تصمیم بگیرد تصیم من است.
فضای عصر امام‌حسین‌(ع) قابل مقایسه با امام‌حسن‌(ع) نبود. پس‌از شهادت امام‌حسن‌(ع) تا عصر یزد 10 سال فاصله است و امام‌حسین‌(ع) ده سال در زمان معاویه زندگی کرده است و قیام نکرده است. معلوم است که شرایط و زمینه‌های زندگی او مثل عصر امام مجتبی (ع) بوده است.

اگر یزید از امام‌حسین‌(ع) تقاضای بیعت نمی‌کرد، آیا باز هم آن حضرت قیام می‌‌کرد؟
بی‌شک یزد با شخصیت و با جهت‌گیری‌های سیاسی خاصی که داشت، هرگز امام‌حسین (ع) در مقابل اعمال او ساکت و آرام نمی‌نشست، کما ‌این که در یکی از سخنرانی‌های خودش که در آغاز حرکت دارد فرمود: من از زبان رسول‌خدا شنیدم که هر کسی پادشاه ستمگری را ببیند که حرام خدا را حلال و حلال خدا را حرام کرده و«ونا منشأ لا حد الله» عهد خدا را شکسته است و بر علیه او برنخیزد، خداوند او را با آن ظالم مشهور می کند. بنابراین در فرهنگ ابا عبدالله سازشکاری با شخصی مثل یزید محال بود.امام قطعاً درمقابل یزید مقاومت می‌کند.«من مرا تا سلطاناً بی اورمتهل حرام الله»

آیا یزید قصد کشتن امام‌حسین‌(ع) را داشت یا فقط بیعت آن حضرت را می‌خواست؟
آن چه که مشخص و مسلم است، در مدینه بیعت می‌خواست اما در زمانی که ا مام‌حسین‌(ع) در مجلس ولید آمد، امام حسین (ع)‌ با زیرکی و ترفند خاصی فرمود که مسئله را به فردا بگذارید تا مردم هم باشند، من می دانم که دوست نداری که این جا در شهر وقتی کسی نیست با تو بیعت کنم، بگذار فردا باشد.اما مروان متوجه شد و گفت اگر حسین از مجلس بیرون برود، نه او را خواهی یافت و نه او بیعت خواهد کرد. پس او را در همین‌جا به قتل برسان.امام با زیرکی خاصی از قبل کسانی را اطراف دارالعماره قرار داده بود و گفته بود تا صدای من بلند شد بریزید در آن‌جا. وقتی آن‌ها ریختند،عوامل یزید هیچ اقدامی نمی‌توانستند بکنند.

امّا امام در مکه زمانی که قصد طواف دارد، متوجه می‌شود که مأمورانی از طرف یزید قصد کشتنش را دارند،‌ زیر احرام شمشیر بسته‌اند و چون امام نمی‌خواست حرمت خانه خدا شکسته شود، در این حال امام فرمود: من از خانه کعبه دور می‌شوم، و اگر قرار است خونم ریخته شود، اگر یک‌ وجب هم دور از خانه خدا باشد بهتر است. حضرت اباعبدالله نخواست حرمت خانه خدا شکسته شود.

در حادثه کربلا چند نفر از سپاه یزید به امام‌حسین‌(ع) پیوستند؟ ظاهراً غیر از حربن‌ریاحی افراد دیگری هم بودند؟
تعداد کسانی که به حضرت اباعبدالله پیوستند بیش‌از 12 نفر بودند، جز حضرت حّر، فرزند حضرت حرّ ، علی هم به او پیوست و شهید شد. ابوالفتوح آخرین نفری است که از سپاه عمرسعد به اباعبدالله می‌پیوندد، آن هم پس‌از شهادت اباعبدالله، پس‌از فریاد زینب، آیا در میان شما مسلمانی وجود ندارد، ابوالفتوح و دو برادرش می‌جنگند و به شهادت می‌رسند.
یک‌دسته، کسانی هستند که اصلاً از کوفه به قصد پیوستن به اباعبدالله (ع)‌ در سپاه عمرسعد آمدند، چون راه‌ها را بسته بودند. نمی‌توانستند بیایند.امّا بعضی‌ها متحول شدند، از جمله حضرت حر و ابوالفتوح بودند.

آیا پس‌از شهادت امام‌حسین‌(ع)،‌ افراد دیگری هم در همان روز به شهادت رسیدند؟ این افراد چند نفر بوده و چه کسانی هستند؟
بعد‌از حضرت‌اباعبدالله (ع)‌کسانی در سپاه خودش به شهادت رسیدند. یکی از آن‌ها کسی است که زخمی می‌شود به اسم روید بن ابی المتاع است، افتاده زمین و بیهوش شده،‌ خنجری در می‌آورد می‌جنگد و به شهادت می‌رسد.
دیگر حفخاذ بن محند راصبی است که از بصره حرکت کرده برای یاری امام،‌ وقتی می‌رسد که کربلا تمام شده است، و می‌شنود که حسین (ع)‌ را کشتند، شمشیر می‌کشد و پس‌از کشتن چند نفر از سپاه کفر به شهادت می‌رسد. کسانی هم داریم که یکسال پس‌از کربلا به علت زخم‌های وارده شهید می‌شوند. مجموعاً‌ آثاری که خودم استخراج کرده‌ام ، برایم روشن شده که 136 نفر شهدای کربلا بودند، طبق زیارتنامه‌های موجود و منابع موثق فهرست تهیه شده است.

امام‌حسین‌(ع) چند سفیر قبل‌از حرکت خودشان به سمت کوفه اعزام کردند؟ این افراد چه کسانی هستند؟
اولین سفیر ابا عبدالله الحسین (ع)‌ مسلم بن عقیل است.دو سفیر دیگر هم دارد، قیس بن مسهر سیداوی و دیگری عبدالله بن یقطر یا بقتر یا بُختُر که برادر رضاعی ابا عبدالله الحسین (ع)‌ بوده است.

در کاروان اسرای کربلا، غیر از حضرت‌سجاد(ع) چند مرد و کودک پسر وجود داشت و این افراد چه کسانی بودند؟
84 نفر مجموعه قافله اسرا بودند که بخشی در کوفه جدا می‌شوند،‌ مثل بعضی از شهدای کربلا که همراه کاروان ابا عبدالله در حرکت بود، مانند مادر عَمربن‌جناده ، قمر، مادر عبداله‌بن‌ عُمیر ، مثل زن زُهیر.
85 از خانواده حضرت امام‌حسین‌(ع) 19 نفر زن بودند، یک تعداد از این‌ها زخمی بودند مثل حسن مثنی فرزند امام‌حسن مجتبی(ع)‌ ، در کوفه می‌ماند به علت جراحات زیاد، بقیه کودکان، زنان و دختربچه‌ها که بزرگ‌ترین آنها امام سجاد(ع) بود و بقیه کودک بودند.

چرا امام‌حسین‌(ع) با آن که می‌دانست کشته می‌شود، اهل بیت خود را به کربلا برد؟
انقلاب کربلا را نباید با معیارهای عادی تبیین کرد و چون یک حادثه تمام و کامل است، باید در این عالیترین الگو همه حاضر باشند،‌ باید کودک باشد، زن باشد، تا کودکان و زنان الگو داشته باشند. اگر زمینه‌ای برا ی انتقال پیام نبود،‌کربلا بدون این‌ها کامل نمی‌شد.
سر نی در نینوا می‌ماند،‌ اگر زینب نبود.
کربلا در کربلا می‌ماند اگر زینب نبود.
امام حسین (ع) فرمود، خدا اراده کرده است خانواده مرا اسیر ببیند. اسارت قسمتی از نهضت کربلا بوده است. قصه صبوری زینب(س) ، فاطمه صغری (س) و …

چرا یزید می‌خواست قبل‌از حرکت امام‌حسین‌(ع) از مکه، آن حضرت را در آن شهر و دیار ترور کند؟
یزید بزرگ‌ترین مانع خود را امام‌حسین‌(ع) می‌دید. یزید عنصری نبود که اهل تفکر و منطق باشد. بهترین راه این بود که به‌خاطر بیعت مردم کوفه، حسین‌(ع) را در مکّه به شهادت برساند و ماجرا را جوری مسخ کند، چون می‌دانست مردم کوفه نامه نوشتند و ممکن است مردم کوفه قیام کنند و نتواند در آن‌جا به مقصود خود برسد، تصمیم گرفت در مکه کار را تمام بکند و قائله را تمام کند و به اسم کسانی دیگر که شناخته شده نبودند تمام کند و یا به عنوان دعوای فردی مطرح کند.

چرا حربن‌یزید ریاحی زودتر از روز عاشورا به کاروان امام‌حسین‌(ع) ملحق نشد؟
حربن‌یزید ریاحی احساس روشنی در خود داشت و به حقانیت امام‌ ایمان داشت، ولی هنوز رشته‌های تعلق را سست نکرده بود تا از سپاه عبیدالله‌بن‌زیاد بریده شود. از طرف دیگر تصور می‌کرد اگر در صحنه باشد بتواند بدون جنگ و خونریزی مسئله را پایان دهد و قصد داشت امام را متقاعد کند که برگردد. اما روز تاسوعا دید قصه کاملاً جدی است و گفت من احساس کردم دیگر راه کاملاً‌بسته است. و به عمرسعد گفت ای عمر تو با حسین می‌جنگی؟ گفت:‌ آری می‌جنگم و هیچ پیروایی هم ندارم که بر اجساد آن‌ها اسب بتازانم. وقتی دید نمی‌شود مسئله را به شیوه‌ سیاسی یا با مماشات حل کرد ، تصمیم خود را گرفت و به یاران امام پیوست.

چه عواملی باعث شد تا حربن‌یزید ریاحی به امام‌حسین‌(ع) بپیوندد؟
خداوند نوعی هدایت برای او ایجاد کرد. انسانها دو دسته‌اند، یا سالک مجذوب‌اند یا مجذوب سالک‌اند. سالک مخدوب کسی است که خود راه می‌رود و خدا دستش را می‌گیرد و مجذوب سالک کسی است که خدا دستش را می‌گیرد تا راه بیفتد، گاهی اوقات با یک الهام انسان از جا کنده می‌شود.
حرّ در آخرین لحظات تصمیم‌اش فهمید که خداوند چه تقدیری را برای‌اش چیده است. زمانی حر تصمیم گرفت به اباعبدالله بپیوندد که ترفیع درجه گرفته بود،‌ از فرماندهی 1000 نفر به 4000 نفر رسیده بود. در موقعیت بالاتری که به دست آورد به آن پشت‌پا زد.

چرا امام‌حسین‌(ع) در شب عاشورا که لشکر عمر سعد قصد حمله به‌آن حضرت را داشت، از آنان مهلت خواست تا جنگ را به تعویق بیاندازند؟
امام می‌خواست آمادگی روانی یارانش را به نهایت برساند. فرمود «انی احب الصلوه» به‌آن‌ها بگو من عاشق عبادت‌ام و می‌خواهم امروز دوستانم و یارانم زمینه رشد روحی و روانی را داشته باشند و هم چنین خواست خانواده‌ خودش را آماده کند و اگر کسی می‌خواهد برگردد یا از سپاه عمرسعد به امام بپیوندد این فرصت را داشته باشد.

اطلاعات و آمار واقعه کربلا و روز عاشوار توسط چه کسانی نقل شده و تا چه حد صحت دارد؟
از چند جهت و از چند منبع اطلاعات رسیده است .از خیل کسانی که در کنار امام بودند و زنده مانده‌اند یاران امام‌حسین‌(ع)، ناظران صحنه بوده‌اند.
دسته دوم اطلاعات در عصر مختار به دست آ‌مد. مختار وقتی قاتلان و ظالمان را دستگیر کرد پیش از آن که آن‌ها را به قتل برساند می‌گفت : بگویید در کربلا چه کردید،‌ آن‌ها گزارش می‌دادند.
نکته سوم،‌ اصلاً در خود سپاه عمرسعد گزارشگرانی وجود داشتند که معروف‌ترین آنها حمیدبن‌مسلم است که گزارش می‌نوشت. اطلاعات از این سه طریق نوشته شده است و ثبت و ضبط شده است.

آخرین‌بار که آب به خیمه‌های امام‌حسین‌(ع) رسید چه زمانی بود و این کار توسط چه کسانی انجام شد؟
تا روز ششم آب بود. روز هفتم امام حفر چاه می‌کند، آب وجود دارد بعداً عمرسعد تهدید می‌کند و امام چاه را می‌بندد، و از روز هفتم آب نبوده ولی به نظر می‌رسد در شب نهم و حتی شب عاشورا هم آب بوده است، در شب عاشورا ابا عبدالله دستور داد مشک‌ها را آب کردند و آوردند که از این آب برای غسل استفاده کردند شبانه دعا خواندند،‌ اما آب مصرفی دیگر نبوده است. در روز عاشورا کاملاً آب قطع بوده است.

جنگ روز عاشورا توسط چه کسی آغاز شد؟
جنگ از صبح روز عاشورا که به نظر می‌رسد که حدود ساعت 9 تا 5/9 صبح است توسط عمرسعد آغاز شد. و فریاد زد ای لشکریان خدا سوار شوید،‌ می‌خواهم شما را به بهشت ببرم. خودش اولین تیر را رها کرد .پس‌ازآن 10000 چوبه تیر به سمت یاران امام پرتاب کردند که هیچ تن از یاران نبود که تیر نخورده باشد و پس از آن جنگ تن‌به‌تن شروع شد.

اولین شهید روز عاشورا کیست؟
درباره اولین شهید روز عاشورا چند قول وجود دارد،‌چون در اولین لحظات، بیش‌از 40 نفر شهید شدند، که تعیین اولین شهید بسیار مشکل است. اما در جنگ تن به تن می‌گویند اولین شهید عبدالله بن عمیر است که خودش و همسرش شهید شدند. بعضی‌ها گفته‌اند حربن‌یزید ریاحی اولین شهید است، اولین شهید از بنی‌هاشم علی‌اکبر(ع) است.

در صحنه کربلا چند زن به شهادت رسیدند؟
دختر ام وهب همسر عبدالله بن عمیر اولین زن شهید بود.

از خاندان امام‌حسین‌(ع) در کربلا چند نفر به شهادت رسیدند؟
از خانواده حسین‌(ع) 5 برادر شهید شدند که چهار برادر حضرت ابوالفضل العباس(ع)، عبدالله و جعفر و عثمان بودند، یکی هم ابا بکر است که حضورش تردیده کرده‌اند.که اگر ایشان هم آن‌جا باشند 5 برادر شهید شده‌اند. از فرزندانش حضرت ‌علی‌اصغر(ع) است. حضرت علی‌اکبر(ع) است که شهید شدند. در بعد از کربلا محسن یا مُحَسّین به شهادت می‌رسد و سقط می‌شود ودر پای کوه جوشن در سوریه دفن می‌شود و بعضی‌ها معتقدند که عبداله رضی غیر از علی‌اصغر(ع)‌ است، طفلی بوده که در کربلا متولد می‌شود و ظاهراً دو روزه یا سه روزه بوده وشهید می‌شود.

آیا حضرت علی‌اکبر(ع) از امام‌سجاد‌(ع) بزرگ‌تر بود؟
حضرت علی‌اکبر همان طور که با اسمش است فرزند بزرگ اباعبدالله بودند، ایشان در کربلا حدود 27 سال داشتند و برادرشان امام‌سجاد(ع) حدود 23 ساله بودند.
فرزند ارشد علی اکبر است امام سجاد (ع) علی اوسط و علی اصغر فرزند کوچک بودند.

آیا صحت دارد که امام‌باقر(ع) هم در روز عاشورا در کربلا حضور داشتند؟ اگر چنین است آن حضرت چند سال داشت؟
بله ، بعضی از اقوال هست که اما‌م باقر‌(ع) بوده و دلیل قطعی هم داریم برای این امر،‌ همان‌طور که در شهر شام امام محمّد باقر را می‌بینیم و به نظر می‌رسد تازه به 5 سالگی رسیده است.

دفن شهدا در کربلا توسط چه کسانی و در چه زمانی انجام شد؟
بعد‌از حادثه کربلا تا روز بعدش سپاه عمرسعد در کربلاست و غروب روز یازدهم قافله اسرا را از کربلا حرکت می‌دهند. عمرسعد کشته شدگان خود را دفن می‌کند، خودش نماز می‌خواند و از کربلا می‌روند، اجساد شهدای کربلا می‌مانند. قبیله بنی‌ریاح حضرت حر را می‌برند ویک مقدار دورتر دفن می‌کنند،‌ اما روز سوم امام‌سجاد(ع) خودشان می‌آیند، چون بنابر اعتقاد ما شیعیان در دفن امام باید امام بعدی حضور داشته باشند، امام سجاد (ع) می‌آید و به شناسایی اجساد بدون سر می‌پردازند. قبیله بنی‌اسد که آمدند بدن‌ها را نمی‌شناسند، امام سجاد(ع) همه را شناسایی می‌کنند، و همه شهدا را در قبر بزرگی که آماده شده ‌ می‌چینند، و بعد حضرت امام‌حسین‌(ع) را جداگانه دفن می‌کند و حضرت ابوالفضل (ع) را در کنار علقمه دفن می‌کند .
آخرین کسی را که دفن کردند جَون بود، جون غلام ابوذر بود، می‌گویند یک هفته بعد که بدنش را پیدا کردند بوی خوش می داد و معطر بود،‌ جون از امام حسین (ع) خواسته بود که او را دعا کند تا پس از مرگ بدنش زیبا و معطر شود.

آیا دشمنان سرهای تمام شهدا را از پیکر آنان جدا کردند؟
همه را خیر. سر حضرت حر را جدا نکردند. سر حسن مثنی را جدا نکردند،‌چون هنوز زنده بود و یک نفر آمد شفاعت کرد ،آشنایی داشت با حسن مثنی و او را برد و بعداً زنده ماند.
ولی آن‌قدر که مشخص است هفتاد و دو تن، هفتاد و دو سر است.

مدفن حضرت زینب‌(س) کجاست؟
در مورد مزار حضرت زینب اختلاف اقوال بین مصر و شام زیاد است. بسیاری می‌گویند، در تبعید در مصر از دنیا می‌رود، ولی به نظر می‌رسد قول درست‌تر این باشد که در برگشت به شام برای دیدار آشنایان از جمله همسرش عبدالله بن جعفر که آن جا بود و در شام از دنیا می‌رود و قبر ایشان در شام است.‌

اولین زائر قبر امام‌حسین‌(ع) چه کسی است؟
جابر بن عبدالله اولین کسی است که در روز اربعین به زیارت ابا عبدالله الحسین (ع)‌ می‌آید، واولین کسی که در کربلا ساکن شد و در آنجا خانه برگزید، سیدابراهیم مجاب بود.

اولین‌بار توسط چه کسانی و در چه تارخی برای مزار امام‌حسین‌(ع) ضریح و بارگاه درست شد؟
بعد از کربلا با فاصله بسیار کمی قبر اباعبدالله(ع) شاخص می‌شود ،آن‌جا را آماده می‌کنند. آن طور که از تاریخ معلوم است یک درخت سدری نزدیک قبر امام‌حسین‌(ع) بوده، کم کم آن‌جا آبادانی می‌شود به طوری که گروه‌های انقلابی برای آغاز حرکت خودشان می‌آمدند و از آن‌جا حرکت خود را آغاز می‌کردند. مثل گروه توابین و …مانند جریان حضرت مختار . در زمان متوکل تصمیم گرفتند قبر اباعبدالله را تخریب کنند حتی دستور داد شخم بزنند و آب ببندند تا قبر امام (ع) گم شود اما شیعیان علامت‌گذاری کردند، و قبر ابا عبدالله (ع) محفوظ ماند .

ضریح فعلی حضرت امام‌حسین‌(ع) چه زمانی و توسط چه کسانی ساخته و نصب شد؟
در عصر صفویه به طور جدی ضریح و بارگاه ساخته شد و در دوران قاجار شرایط فعلی تثبیت شد، در عصر ناصرالدین شاه جدی‌تر بود به طوری که ناصرالدین شاه خود به کربلا رفت.

سرهای شهدای کربلا در کجا دفن شده است؟
بعد از انتقال سرهای شهدا ، از کوفه به شام، سرها را در چند نقطه دفن کردند، به طور مشخص در محلی است که باب‌الصغیر گفته‌اند ، 16 سر از سرهای شهدا ی کربلا در آن‌جا است، علامه حسن امین اعتقاد دارد که 4 سر آن‌جا هست،‌ سر حضرت ابوالفضل العباس،‌ علی اکبر، قاسم و حضرت حبیب را ایشان مسلم می‌داند.
قسمت دیگر تحت‌عنوان رأس‌الحسین وجود دارد که تعدادی از سرها آن‌جا دفن شده‌است . به نظر می‌رسد که در چند نقطه‌ این سرها را دفن کرده‌اند.

برای زیارت قبر امام‌حسین‌(ع) ثواب‌های مختلفی از سوی امامان و بزرگان دینی ما نقل شده است. چرا میان این ثواب‌ها تفاوت وجود دارد؟ به طور مثال یک حدیث گفته که زیارت امام‌حسین‌(ع) برابر یک حج و دیگری ثواب چند حج را نقل کرده است.
عمدتاً این‌ها برای تشویق است و هم برای تجدید‌ عهد، هم برای بازسازی معنوی خود، نوعی باب معرفت باز می‌شود،‌ ائمه را بهتر می‌شناسند، این‌ها به تناسب افراد متفاوت ممکن است متفاوت باشد. ممکن است کسی برود و پاداشی را نداشته باشد.

شخص مسلمان در چند مکان می‌تواند نماز خود را کامل بخواند، حتی اگر مسافر باشد. آیا حرم امام‌حسین‌(ع) هم جزو این مکان‌هاست؟
نکته لطیف این است که ما در سفر نمازمان قصر است . در جایی گفته‌اند نماز ما تمام است گویی آنجا در خانه خود هستید مانند کعبه ، مسجد کوفه. در کنار مزار اباعبدالله انسان مختار است گویی خانه خود انسان است تا احساس بیگانگی نکند.

در واقعه کربلا چند کودک و نوجوان به شهادت رسیدند. این شهدا چه کسانی هستند؟
آمار دقیقی که من کار کرده‌ام و اسامی‌شان را آورده‌ام 31 نفر هستند، 31 نفر نوجوانان و جوانان کربلا هستند، البته بعضی‌ها زنده می‌مانند.

کوچک‌ترین شهید کربلا چه کسی است و چند سال داشت؟
عبدالله رضی که در کربلا متولد شد. دو روزه یا سه روزه بود، و اگرکودک سقط شده را در نظر بگیریم به عنوان شهید تازه متولد شده است.

سالمندترین شهید کربلا کیست؟
حبیب بن مظاهر اسدی است، ظاهراً‌ سن‌اش حدود 80 سال است و عابث هم هست که سن‌اش حدود 78 سال است که چند نفر از شهدای کربلا از صحابه پیامبر بودند.

مقام شهدای کربلا با کدام گروه از شهدای اسلام برابری می‌کند؟
با هیچ‌کس مقایسه نشده‌اند، اباعبدالله فرمود من از یارانم وفادارتر و خوب‌تر نمی‌شناسم. به خدا همه‌شان را آزمودم، آنها را جز سنگ‌های صبور و ستبر کوهستان نیافتم. اینان آن‌چنان به مرگ شیفته‌اند که کودک به سینه مادر.

واقعه عاشورا کدام روز از هفته اتفاق افتاد؟
ورود امام‌حسین‌(ع) به کربلا از روز پنج‌شنبه دوم محرم بود و شهادت امام‌حسین‌(ع) روز عاشورا،‌ جمعه‌ای بوده که 21 مهر ماه محرم سال 59 شمسی است.

چرا در میان امامان و بزرگان دین اسلام، تنها روز چهلم و اربعین را برای امام‌حسین‌(ع) می‌گیرند؟
کتابی است به نام خصائص‌الحسینیه، از آقای شیخ‌جعفر شوشتری( ره)‌، که خصوصیات امام‌حسین(ع) را گفته است. این کتاب ویژگی‌هایی از امام حسین (ع)‌ را برشمرده که هیچ جا نیامده است،‌ در آن اربعین مکرر امام‌حسین‌(ع) را توضیح داده است. تنها کسی که اربعین دارد، لبیک دارد، امام حسین‌(ع) است. تنها کسی که اربعین مکرر دارد، چون اباعبدالله مکرر است.کل اسلام متبلور شده در وجود ابا عبدالله و اساس ما، بودن ما، زیستن ما، و بقای اسلام ریشه در فرهنگ ابا عبدالله دارد.

آیا عبدالله که نام یکی از کودکان امام‌حسین‌(ع) است همان علی‌اصغر است؟
عبدالله داریم به نام عبدالله رضی، یعنی عبدالله شیرخوار، به نظر می‌رسد غیر از علی‌اصغر(ع)‌ است.

آیا امام‌حسین‌(ع) یار ایرانی هم داشت؟
به طور روشن نمی‌توانیم بگوییم که در کربلا، اباعبدالله یار ایرانی داشته باشد. اما من اسلم ترکی را به احتمال بسیار زیاد ایرانی می‌دانم و من یک چهره می‌شناسم که اولین شهید کربلا ایرانی است، زمانی که حضرت مسلم را دستگیر کردند و به دارالعماره می‌بردند فقط یک نفربه یاری مسلم می‌شتابد، یک آهنگر اردبیلی بود و مسلم را می‌بیند با پتک آهنگری حمله‌ می‌کند و تیر بارانش می‌کنند. پس اولین شهید از مجموعه شهدای کربلا ایرانی و اردبیلی بوده است.

در منابع هست که یک طبیب ایرانی به امام‌زین‌العابدین‌(ع) کمک کرد؟ این مسئله صحت داردیا خیر؟
اینها را یک مقدار با تردید باید گفت، طبیب‌های ایرانی در عصر ائمه فعال بوده‌اند، دانشگاه جندی‌شاپور اهواز از امیرالمؤمنین دعوت کردند در شورای علمی خودشان تصمیم می‌گیرند علی (ع) را دعوت کنند برای تدریس شیمی به آن دانشگاه بیایند، چون شنیده بودند که علی‌(ع) یک بیمار جذامی را با آهن مداوا کرده است. پس‌ بعید نیست که پزشکان ایرانی با اباعبدالله ارتباط داشته باشند.

امام‌حسین‌‌(ع) از شهادت مسلم آگاه بود یا خیر؟
خبر شهادت مسلم پس‌از حرکت ایشان به امام‌حسین‌(ع) رسید. در روز هشتم ذی‌الحجه درست زمانی که اباعبدالله حرکت می‌کند، مسلم به شهادت رسیده است. اما چند منزل پس‌از حرکت امام خبر به ایشان می‌رسد. به نظر می‌رسد اصلی‌ترین محل دریافت خبر در منزل سوم است، به حضرت در آن‌جا خبر می‌دهند که مسلک و هانی را شهید کرده‌اند.


جاری شدن خون از تربت آقا امام حسین علیه السلام درعاشورا
دسته بندی : ویدئو,مذهی,,
  • بازدید : (226)


عصرظهور
دسته بندی : کتاب,,
  • بازدید : (100)

http://www.uplooder.net/files/93670fc7655b8e81e9d32b68db5d4461/asre_zohoor.pdf.html دانلود


شاعر ومداح اهل البیت استاد رحمان رضازاده ی لیلاب
دسته بندی : ویدئو,مداحی,,
  • بازدید : (215)


برچسب ها : ,
فیلم/ هشدار قاطع رهبر انقلاب به آل سعود/ از خویشتن‌داری تا برخورد سخت و خشن ایران
دسته بندی : ویدئو,,
  • بازدید : (285)


کلیپ مداحی فارسی و عربی پیاده روی کربلا ( نسخه۲)| میثم مطیعی
دسته بندی : ویدئو,مداحی,,
  • بازدید : (124)


پخش زنده حرم


دسته بندی : کتاب,,
  • بازدید : (21)


دسته بندی : کتاب,,
  • بازدید : (13)

دانلود


عصرظهور
دسته بندی : کتاب,,
  • بازدید : (114)


مداحی میثم مطیعی علیه داعش
دسته بندی : ویدئو,مذهی,مداحی,,
  • بازدید : (237)


کلیپ شمیم رحمان از یمن می آید ...
دسته بندی : ویدئو,مذهی,مداحی,,
  • بازدید : (107)


آهنگی که مرتضی پاشایی گفت بعد از مرگم آن را پخش کنید
دسته بندی : آهنگ,فارسی,,
  • بازدید : (137)


فیلم مستند برنامه نود از پخش شایعه عجیب در ۸ دقیقه
دسته بندی : ویدئو,ورزشی,,
  • بازدید : (105)


برچسب ها : ,
آموزش قرآن برای کودکان
دسته بندی : قرآن,,
  • بازدید : (87)


آذری بالاسی
دسته بندی : آهنگ,آذری,,
  • بازدید : (83)


رقص آذری
دسته بندی : آذری,,
  • بازدید : (53)


دسته بندی : ویدئو,مداحی,,
  • بازدید : (41)


برچسب ها : ,
هیئت لیلابیها
دسته بندی : ویدئو,مداحی,,
  • بازدید : (85)


استاد رشتبری
دسته بندی : مداحی,,
  • بازدید : (112)


شهادت حضرت عباس
دسته بندی : مداحی,,
  • بازدید : (31)


دسته بندی : ویدئو,مذهی,,
  • بازدید : (61)


دسته بندی : ویدئو,ورزشی,,
  • بازدید : (74)



دسته بندی : مداحی,,
  • بازدید : (122)

دانلود کلیپ شهادت امیرالمومنین علیه السلام

شهادت امیرالمومنین علیه السلامplay video


دسته بندی : ویدئو,ورزشی,,
  • بازدید : (42)

دانلود کلیپ اجرای نمایش زیبا و جذاب توسط گروه رزمی ECKA

اجرای نمایش زیبا و جذاب توسط گروه رزمی ECKAplay video


دسته بندی : ویدئو,,
  • بازدید : (57)

دانلود کلیپ ولادت امام رضا علیه السلام

ولادت امام رضا علیه السلامplay video


علائم نزدیکی ظهور به روایت پیامبران دیگر ادیان
دسته بندی : آخرالزمان شناسی,,
  • بازدید : (131)

 

نزدیکی ظهور به گفته پیامبر دیگر ادیان:


 

 

۱- آئین هندو

... در هند در میان معتقدان به براهمانیسم به ظهور موعودی بنام « کالکی» مژده داده شده و بنا بر اعتقاد برهمنان ، در پایان همین دوره ی زمانی ظهور خواهد کرد.

 

بر اساس کُتب مقدّس برهمنی هردوره جهانی به چهار عصر تقسیم شده که در عصر چهارم که عصر تاریکی جنگ، اختلاف، نابودی ارزشهای اخلاقی و معنوی است. در پایان این عصر ( ویشنو ) بصورت کالکی سوار بر اسب سفید که شمشیر درخشانی در دست دارد، بدکاران و بد دینان را کیفر خواهد داد و پاکدینان و نیکان از نعمتهای اخروی او بهره مند خواهند شد. جهانی نو آغاز میشود و عصر طلائی می آید.

منابع :

جهان در سیطره صاحب الزمان عج ، محمّد رضا قاسمی ص 14

ادیان و مکتبهای فلسفی هند ، جلد 1 ، داریوش شایگان ص 274

انتشارات امیر کبیر سال 1364

توضیح : «کالکی» منجی عالم بشریّت است که هم در روایات دینی خودمان و هم بیشتر ادیان دیگر داریم که با اسب سفید و شمشیر بدست ظاهر میشود که در دین برهمانان هم آورده شده است.ضمناً از نظر آنان اکنون در آخر دوره چهارم هستیم.


 

۲- آئین زردشت ایران باستان قدیم:

سوشیانس یا مسیحای آئین زرتشت، یکی از فرزندان اوست که سه هزار سال پس از مرگ او نهضت رهائی بخش خویش را آغاز خواهد کرد و در زمان او دنیا پایان می یابد.

 

منابع :

جهان در سیطره صاحب الزمان عج محمد رضا قاسمی ص 15

سرگذشت دینهای بزرگ، مؤلف جوزف کئو، ترجمه ایرج پزشک نیا، چاپ اندیشه سال 1350 ص 158

توضیح: سوشیانس همان (منجی) حضرت مهدی عج که در هر دین و اعتقادی به نوعی اسمگذاری شده ولی در شرح و کارهایی که انجام می دهد یا قبل از ظهورش انجام می گیرد. در تمام ادیان یک نوع و به یک صورت است و با احادیث اسلامی ما منطبق است. و اینکه گفته سه هزار سال دیگر پس از مرگ زرتشت با تحقیقات انجام شده الان ۳۰۰۰ سال است به خرد و ریزش کار ندارم که نمی شود کار داشت چون در قدیم تاریخهای دقیق و مشخصی نبوده است و اما اینکه گفته از فرزندان اوست توضیخ مختصری میدهم:

در جنگ قادسیّه پس از شکست ایرانیان باستان و کشته شدن سردار نامی ایران «رستم فرخ زاد» هنگامیکه یزدگرد ، آخرین پادشاه ساسانی، با افراد خانواده خود آماده فرار از کاخ شاهی خود شد، آن کاخ پرشکوه مدائن ! درب ایوان کاخ ایستاد و نگاهی به کاخ کرد و مورد خطاب قرارش داد و گفت: هان! ای کاخ درود من برتو باد. من هم اکنون از تو جدا میشوم تا آنگاه که با یکی از فرزندان خود که هنوز زمان ظهور او نرسیده بسوی تو برمیگردم.

سلیمان دیلمی می گوید : من در خصوص این مطلب از امام صادق (ع) سوال کردم ایشان فرمودند: « او» مهدی ماست و فرزند دختر یزدگرد است و یزدگرد پدر او می باشد. بی بی شهربانو مادر امام سجاد ، دختر یزدگرد ، آخرین پادشاه ساسانی بود.

منابع:

بحارالانوار ج 51 ص 164

ظهور حضرت مهدی سید اسدالله هاشمی شهیدی ص 356، 355

در زند اوستا داریم :

به نقل از زرتشت در کتاب ( زند اوستا) آمده است که شخصی بنام « آشیز ریکا» (به معنای دانائی ها) ظهور می کند و عالم را به عدل و دین مزیّن میدارد. در آن زمان شخصی ظاهر میشود بنام « پتیاره» که این پتیاره بمدّت بیست سال در امر او و ملک او آفت بوجود می آورد و در کار او اخلال کند. بعد از این مدت آشیزریکا بر اهل عالم غالب آید و دنیا را با عدل و دین زیبا سازد و کارهای نیک را که دستخوش تغییر گشته به اصل خویش بازآورد. جور و ستم و طغیان را از عالم محو کند. دین حقّ را نصرت دهد. پادشاهان از او فرمانبری کنند. در آن زمان امنیّت و استقلال بسیار گردد و محنت زایل شود.

منابع :

جهان در سیطره صاحب الزمان عج، محمد رضا قاسمی ص 15

توضیح الملل جلد 1 ، محمد بن عبد الکریم شهرستانی، انتشارات اقبال سال ۱۳۷۳، ص 389.

( پتیاره به معنی مهاجم لقب اهریمن است )

منبع : پژوهشی در اساطیر ایران ، پاره نخست مهرداد بهار ص 169 

آشیزریکا منجی موعود است. اصل گفتار این است که زمانی منجی موعود ظهور میکند در آن زمان از ظهور ایشان پتیاره ای ( همان مهاجم - اهریمن) همین آمریکای امروز بیست سال است که در کار او و ملک او و اوامر او اخلال بوجود می آورد. چند سال است آمریکا در خاورمیانه که منطقه ی کشورهای مسلمان است، چه مشکلاتی راه انداخته. البته هنوز بیست سال نشده ، بعد از بیست سال این منجی ظاهر می شود. بر اهل عالم غالب میشود و دنیا را با عدل و دین زیبا سازد. جور و ستم و طغیان را از بین میبرد. کارهای نیک و خوب را گسترش میدهد و خلاصه تمام کارهایی که انشاءالله حضرت حجت که تشریف بیاورد، انجام میدهد. در کتاب زند اوستا آورده شده است که فکر نکنم بیشتر به توضیح نیازی باشد.

اینجا یک مساله را خدمت برادران عزیز و خواهران محترمه عرض میکنم که در ادیان دیگر وقتیکه نسبت به آخر الزمان مسائلی را مطرح میکنند شما نگاه به اسمی که بعنوان منجی ، آورده اند توجه نکنید( سوشیانس، ممتاتا، ماشیع، آشیزریکا، کالکی، مهر و .... مثلا جاماسب حکیم در جاماسب نامه اش... جاماسب شاگرد زرتشت بوده.... )

سوشیانس نجات دهنده بزرگ جهان دین را به جهان رواج دهد. فقر و تنگدستی را ریشه کن سازد. ایزدان را از دست اهریمنان نجات دهد. خوبان را از دست بدان و اشرار. مردم جهان را همفکر و همگفتار و همکردار گرداند. ( تمام کارهای امام زمان را خلاصه وار گفته است و در احادیث خودمان هم داریم).

یا زند و هومن یسن از ظهور شخصیت فوق العاده ای بنام سوشیانس (نجات دهنده بزرگ) خبر داده و درباره نشانه های ظهورش چنین می گوید:

نشانه های شگفت انگیزی در آسمان پدید آید که بر ظهور منجی جهان دلالت میکند. و فرشته هایی از شرق و غرب بدستور او پیام ردّ و بدل میکنند.

منابع :

ظهور حضرت مهدی ، هاشمی شهیدی ص 355

بشارات عهدین ص 258

او خواهد آمد ص 108

خلاصه در تمام ادیان اصل مطلب را که در احادیث ما آمده است آورده، مثلاً در حدیث داریم در زمانی که ظهور خیلی نزدیک باشد، ندای آسمانی را در آسمان داریم، دستی یا سینه ای که در ماه دیده می شود ، خورشید که برای زمانی در آسمان ایست می کند و .... در اینجا هم زند و هومن یسن بطور کلی گفته که نشانه شگفت انگیزی در آسمان پدید آید که بر ظهور منجی دلالت میکند. همه همینطور است.


 

۳- آئین مسیح:

حضرت مسیح به قومش می فرماید: مواظب باشید کسی شما را فریب ندهد  ،  چون خیلی ها می آیند و میگویند مسیح هستند و خیلی ها را گمراه می کنند. وقتیکه شما بشنوید که جنگها شروع شده فکر نکنید که این نشانه ها بازگشت من است البته جنگها باید بشود ولی هنوز آخر نیست. دولتها و ملتها بجان هم می افتند. اینها پیش درآمد بلاهای بعدی است.

آن وقت شما را شکنجه می دهند ( مسیحیان را) و میکشند و تمام دنیا از شما متنفر میشوند. خیلی ها بلند میشوند  و خوشان را پیامبر معرفی میکنند و خیلی ها را گمراه می کنند. اکثرا از ایمانشان برمیگردند و همدیگر را لو میدهند و از هم متنفّر میشوند.

گناه آنقدر گسترش پیدا می کند که محبّت خیلی ها را سرد میکند. اما فقط کسانی نجات پیدا میکنند که تا آخر طاقت بیاورند.

پیغمبران قلابی زیاد می آیند و حتی معجزه هم میکنند. بطوری که اگر ممکن بود حتی برگزیدگان خدا را هم گمراه میکردند.

مردم دنیا سرگرم عیش و نوش و عروسی خواهند بود، درست همانطوری که درزمان حضرت نوح (ع) قبل از آمدن طوفان بود. دنیا مثل زمان لوط میشود. که مردم غرق کارهای روزانه شان بودند. می خوردند، می نوشیدند، خرید و فروش می کردند، می ساختند و خراب می کردند... بله زمان آمدن من به دنیا ، همینطور خواهد بود.

منابع :

انجیل عیسی (ع) ص 34، انتشارات آفتاب عدالت.

جهان در سیطره صاحب الزمان ، محمد رضا قاسمی ص 247

توضیح:

حضرت مسیح که بلافاصله بعد از ظهور یکی از کارگردانان بعد از ظهور است، فرود می آید و در پشت سر آقا امام زمان نماز می خواند. در علائم ظهور میفرماید که جنگهایی اتفاق می افتد و دولتها و ملتها بجان هم می افتند. همین مسائل که شما می بینید و می شنوید از اخبار مصر، سودان، لیبی، بحرین، یمن و ... این اتفاقات را پیش درآمد می داند و می فرماید بعد از اتفاقات شما ضعیف می شوید یعنی مسیحیان ( آمریکائی ها) و دنیا از شما متنفر میشوند. خیلی ها هم را لو میدهند و ...

نقشه ای ریخته شده که شماها خواهید دید توطئه ها کسی را بعنوان منجی حرکت میدهند. سفیانی با معجزه های کاذب کار میکند.

دجّال اجاعبی ببار می آورد که اشارات حضرت مسیح به این موارد است. اینقدر حساب شده کار میکنند که می فرماید اگر امکان داشت حتی برگزیدگان خدا هم مشکوک میشدند و از راه خارج میشدند . و در خصوص سرگرمی و مشغولیت به دنیا و فراموشی آخرت که نیاز به شرح دادن نیست ، چون همه مبتلا به آن هستیم.

باز برای چندمین بار عرض میکنم آمدن حضرت مسیح یعنی ظهور انجام گرفته ، صدها حدیث و ... داریم. مثلاً در قسمت معراج پیامبر، خداوند به رسولش خطاب میکند که مهدی کیست که حضرت مسیح پشت سر او نماز میگذارد....

دوست داشتم قسمتی از مکاشفات یوحنّی یکی از شاگردان مخلص حضرت مسیح (ع) که بعد از حضرت مسیح به جزیره ای دورافتاده تبعید میشود و فرشته ای او را به آسمان می برد و اتفاقات مهم دنیا از جریان کربلا، حکایات عراق ، بعضی جنگها ، تولد حضرت مهدی تا ظهورش ، بگویم و درآخر انجیل قسمتی بنام مکاشفات یوحنّی آروده اند را بازگو کنم ولی وقت عزیزان گرفته میشود. اگر درخواستی بشود انشاءالله انجام خواهد گرفت


  • بازدید : (84)

 

لیست اسامی یاران امام حسین(ع) و شهدای کربلا و یاران نهضت حسینی

 

حرم حسینی در کربلا

اسامی شهدای کربلا از یاران حسین علیه السلام طبق روایاتی که نگارنده از لابلای کتب تاریخ به دست آورده‏ام از بنی هاشم و غیر بنی هاشم بدین شرح ذکر شده است:

فرزندان امیرالمؤمنین (علیه السلام):

1ـ ابو بکر بن علی (که شهادت وی با شک و تردید ذکر شده است)

2ـ عمر بن علی

3ـ محمد الاصغر بن علی

4ـ عبد الله بن علی

5ـ عباس بن علی

6ـ محمد بن العباس بن علی

7ـ عبد الله بن العباس بن علی

8ـ عبد الله الاصغر

9ـ جعفر بن علی

10ـ عثمان بن علی

(فرزندان امام حسن):

11ـ قاسم بن حسن

12ـ ابو بکر بن حسن

13ـ عبد الله بن حسن

14ـ بشر بن حسن

(فرزندان امام حسین):

15ـ علی بن الحسین الاکبر

16ـ عبد الله الرضیع

17ـ ابراهیم بن الحسین (این نام را ابن شهر آشوب در کتاب خود آورده و تعداد دیگری نیز بدان اضافه کرده است) .

(فرزندان عبد الله بن جعفر):

18ـ محمد بن عبد الله بن جعفر

19ـ عون بن عبد الله بن جعفر

20ـ عبید الله بن عبد الله بن جعفر

(فرزندان عقیل بن ابی طالب):

21ـ مسلم بن عقیل

22ـ جعفر بن عقیل

23ـ جعفر بن محمد بن عقیل (نام وی را نیز ابن شهر آشوب ذکر کرده است) .

24ـ عبد الرحمن بن عقیل

25ـ عبد الله الاکبر بن عقیل

26ـ عبد الله بن مسلم بن عقیل

27ـ عون بن مسلم بن عقیل

28ـ محمد بن مسلم بن عقیل

29ـ محمد بن ابی سعید بن عقیل

30ـ احمد بن محمد الهاشمی (هر چند که در میان کتب تاریخی نامی از این شخص برده نشده و نه جزء فرزندان عباس و نه غیر او ذکری به میان نیامده اما وی را نیز ابن شهر آشوب آورده است).

یاران امام از غیر بنی هاشم که در واقعه کربلا به شهادت رسیده‏اند به ترتیب حروف الفبا

1ـ ابراهیم بن الحصین الاسدی

2ـ ابو الحتوف بن الحارث الانصاری

3ـ ابو عامر النهشلی

4ـ ادهم بن امیه العبدی

5ـ اسلم الترکی (آزاد شده حسین ع)

6ـ امیة بن سعد الطایی

7ـ أنس بن الحارث الکاهلی

8ـ أنیس بن معقل الاصبحی

9ـ بریر بن خضیر الهمدانی

10ـ بشر بن عبد الله الحضرمی

11ـ بکر بن حی التیمی

12ـ جابر بن الحجاج التیمی

13ـ جبلة بن علی الشیبانی

14ـ جنادة بن الحارث السلمانی

15ـ جنادة بن کعب الانصاری

16ـ جندب بن حجیر الخولانی

17ـ جون (آزاد شده ابی ذر)

18ـ جوین بن مالک التمیمی

19ـ الحارث بن امرئ القیس الکندی

20ـ الحارث بن نبهان (آزاد شده حمزه)

21ـ الحباب بن الحارث

22ـ الحباب بن عامر الشعبی

23ـ حبشی بن قاسم النهمی

24ـ حبیب بن مظهر الاسدی

25ـ الحجاج بن بدر السعدی

26ـ الحجاج بن مسروق الجعفی

27ـ الحر بن یزید الریاحی

28ـ الحلاس بن عمرو الراسبی

29ـ حنظلة بن اسعد اشبامی

30ـ حنظلة بن عمرو الشیبانی

31ـ رافع (آزاد شده مسلم الازدی)

32ـ زاهر بن عمرو الکندی (آزاد شده عمرو بن حمق)

33ـ زهیر بن لبشر الخثعمی

34ـ زهیر بن سلیم الازدی

35ـ زهیر بن القین البجلی

36ـ زیاد بن عریب الصائدی

37ـ سالم (آزاد شده بنی المدینه الکلبی)

38ـ سالم (آزاد شده عامر عبدی)

39ـ سعد بن الحارث الانصاری

40ـ سعد (آزاد شده علی بن ابی طالب ع)

41ـ سعد (آزاد شده عمرو بن خالد صیداوی)

42ـ سعید بن عبد الله الحنفی

43ـ سلمان بن مضارب البجلی

44ـ سلیمان (آزاد شده حسین ع)

45ـ سوار بن منعم النهمی

46ـ سوید بن عمرو بن ابی المطاع

47ـ سیف بن الحارث بن سریع الجابری

48ـ سیف بن مالک العبدی

49ـ شبیب (آزاد شده حارث جابری)

50ـ شوذب (آزاد شده بنی شاکر)

51ـ الضرغامة بن مالک

52ـ عائذ بن مجمع العائذی

53ـ عالبس بن ابی شبیب الشاکری

54ـ عامر بن حسان بن شریح بن سعد بن حارثه بن لام بن عمرو بن طریف بن عمرو بن بشامة بن ذهل بن جدعان بن سعد بن قطرة بن طی

55ـ عامر بن مسلم العبدی

56ـ عباد بن المهاجر الجهنی

57ـ عبد الأعلی بن یزید الکلبی

58ـ عبد الرحمن الارحبی

59ـ عبد الرحمن بن عبد ربه الانصاری

60ـ عبد الرحمن بن عروة الغفاری

61ـ عبد الرحمن بن مسعود التیمی

62ـ عبد الله بن ابی بکر (چنان که جاحظ در کتاب الحیوان آورده وی از کسانی است که در واقعه کربلا به شهادت رسیده است)

63ـ عهد الله بن بشر الخثعمی

64ـ عبد الله بن عروة الغفاری

65ـ عبد الله بن عمیر بن جناب الکلبی

66ـ عبد الله بن یزید العبدی

67ـ عبید الله بن یزید العبدی

68ـ عقبة بن سمعان

69ـ عقبة بن الصلت الجهنی

70ـ عمارة بن صلخب الازدی

71ـ عمران بن کعب بن حارثة الاشجعی

72ـ عمار بن حسان الطائی

73ـ عمار بن سلامة الدالانی

74ـ عمرو بن عبد الله الجندعی

75ـ عمرو بن خالد الازدی

76ـ عمرو بن خالد الصیداوی

77ـ عمرو بن قرظة الانصاری

78ـ عمرو بن مطاع الجعفی

79ـ عمرو بن جنادة الانصاری

80ـ عمرو بن ضبیعة الضبعی

81ـ عمرو بن کعب ابو ثمامة الصائدی

82ـ قارب (آزاد شده حسین ع)

83ـ قاسط بن زهیر التغلبی

84ـ القاسم بن حبیب الازدی

85ـ کردوس التغلبی

86ـ کنانة بن عتیق التغلبی

87ـ مالک بن ذودان

88ـ مالک بن عبد الله بن سریع الجابری

89ـ مجمع الجهنی

90ـ مجمع بن عبید الله العائذی

91ـ محمد بن بشیر الحضرمی

92ـ مسعود بن الحجاج التیمی

93ـ مسلم بن عوسجه الاسدی

94ـ مسلم بن کثیر الازدی

95ـ مقسط بن زهیر التغلبی

96ـ منجح (آزاد شده امام حسن ع)

97ـ الموقع بن ثمامة الاسدی

98ـ نافع بن هلال الجملی

99ـ نصر (آزاد شده علی ع)

100ـ النعمان بن عمرو الراسبی

101ـ نعیم بن عجلان الانصاری

102ـ واضح الرومی (آزاد شده حارث سلمانی)

103ـ وهب بن حباب الکلبی

104ـ یزید بن ثبیط العبدی

105ـ یزید بن زیاد بن مهاصر الکندی

106ـ یزید بن مغفل الجعفی

چنانچه سی تن از بنی هاشم را به این تعداد که ذکر شد اضافه کنیم.تعداد شهدای کربلا به 136 نفر می‏رسد و چون قیس بن مسهر صیداوی و عبد الله بن بقطر و هانی بن عروة را نیز جزء آنها قرار دهیم تعداد آنها به 139 نفر خواهد رسید.

منبع: سیره معصومان


  • بازدید : (103)

 


منابع کهن تاریخی درباره چگونگی شهادت امام حسین (ع) در ظهر عاشورا
دسته بندی : امام حسین (ع),,
  • بازدید : (60)

 

در این گزارش کوتاه، خبر چند منبع کهن تاریخی را در باره شهادت امام حسین علیه السلام که پس از همه یاران و جوانان اهل بیت‌اش به شهادت رسید، مرور می کنیم.

 

 

زمانی که تمامی یاران و اهل بیت امام حسین‏ ـ علیه السلام ـ به شهادت رسیدند، دشمن قصد کشتن آن حضرت را کرد. تا این لحظه، کسی جرأت نزدیک شدن به امام را نداشت؛ چرا که به هر روی، بسیاری از کوفیان مایل نبودند قاتل آن حضرت شناخته شوند. این بود که نوبت به سنان دیوانه و شمر کثیف و خولی بدذات رسید.

چند گزارش را در این باره نقل می کنیم
ابن سعد می گوید: در این لحظه امام عطشان بود و درخواست آب کرد. مردی نزد امام آمد و آب به او داد. در همان حال حُصَین بن نُمَیر تیری رها کرد که به دهان آن حضرت اصابت کرد و خون جاری شد. آن حضرت با دست خون‏ها را پاک می‏کرد و در همان حال خدا را ستایش می‏کرد. (ویحمدالله). آن گاه به سوی فرات به راه افتاد. مردی از طایفه ابان بن دارم گفت: نگذارید به آب دسترسی پیدا کند. گروهی میان ایشان و آب ایستادند، در حالی که امام در برابرشان ایستاده بود و در باره آن مرد فرمود: اللهم أظْمِئه. خدایا او را از تشنگی بمیران. آن مرد ابانی، تیری به سوی امام رها کرد که به دهان حضرت خورده، خون آلود شد. آن مرد اندکی بعد، فریاد زد که تشنه است و هرچه آب می‏خورد باز احساس تشنگی می‏کرد تا آن که مرد.(طبری: 5 / 450).


بلاذری همین نقل را در باره تیر زدن به دهان مبارک امام آورده و می افزاید: امام حسین‏ علیه السلام سر بر آسمان برداشت و فرمود: الّلهم إنّی أشکو إلیک ما یفعل بی.(انساب الاشراف: 3 /201).
ابن سعد می‏افزاید: زمانی که یاران و اهل بیت حسین کشته شدند، هیچ کس به سراغ او نمی‏آمد مگر آن که باز می‏گشت تا آن که پیاده نظام اطرافش را گرفتند. در آن لحظه شجاع‏تر از وی نبود و حسین بن علی چون یک جنگجوی شجاع با آنان می‏جنگید، [او در حالی که عمامه مشکی بر سر داشت و موهای خود را نیز رنگ سیاه زده بود، چون یک جنگجوی شجاع می جنگید: ترجمة الامام الحسین:‌ 73] بر هر طرف یورش می‏برد، و افراد مانند بزی از برابر شیر می‏گریختند.

ابن سعد در ادامه آن گزارش می‏نویسد: ساعاتی از روز گذشت و مردم در حال نبرد با حسین بن علی بودند؛ اما کسی برای کشتن وی اقدام نمی‏کرد. (دینوری می نویسد: در این وقت امام حسین‏ علیه السلام نشسته بود و اگر می‏خواستند می‏توانستند، او را بکشند جز این که هر قبیله‏ای بر آن بود تا مسؤولیت آن را به عهده دیگری بیندازد و کراهت داشت تا بر این کار اقدام کند: اخبار الطوال: 258) در این وقت شمر فریاد زد: مادرتان در عزایتان بگرید، منتظر چه هستید، او را بکشید! اولین کسی که به امام حسین‏علیه السلام نزدیک شد زُرْعة بن شریک تمیمی بود که ضربتی بر کتف چپ امام زد و پس از آن ضربه دیگری بر گردن آن حضرت زده، او نقش بر زمینش کرد. آن گاه سنان بن انس نخعی پیش آمد و ضربه‏ای بر استخوان سینه آن حضرت زد؛ سپس نیزه‏اش را در سینه امام حسین‏ علیه السلام فرو کرد. در این وقت بود که امام روی زمین افتاد. سنان از اسب پیاده شد تا سر امام حسین ‏علیه السلام را جدا کند، در حالی که خولی بن یزید اصبحی هم همراهش بود. وی سر را جدا کرد و آن را نزد عبیدالله بن زیاد آورد.(ترجمة الامام الحسین: 75).

وی در جای دیگری می‏نویسد که سنان بن انس نخعی امام حسین‏ علیه السلام را کشت و خولی بن یزید سر آن حضرت را جدا کرد.(همان، 75، انساب الاشراف: 3/218) 
شیخ مفید می نویسد: زُرْعة بن شریک به کتف چپ امام ضربتی زد و پس آن ضربتی بر گردن آن حضرت نواخت، سنان بن انس نیزه‏ای بر آن حضرت زد که آن حضرت به زمین افتاد. آن گاه خولی رفت تا سر آن حضرت را جدا کند که دستش لرزید. شمر خود از اسب فرود آمد، سر امام را جدا کرد و به دست خولی داد تا به عمر بن سعد برساند.(ارشاد: 2/112)

ابن سعد می افزاید: زخم‏های بدن امام حسین‏علیه السلام را که شمارش کردند، سی و سه مورد بود، در حالی که بر لباس ایشان بیش از صد مورد پارگی در اثر تیر و ضربت شمشیر وجود داشت. و باز همو می‏نویسد: وقتی امام حسین‏علیه السلام به شهادت رسید، شمشیر او را قلانس نَهشلی و شمشیر دیگرش را جمیع بن خَلْق اودی برد. لباس (سِروال [ شلوار ] و قطیفه) آن حضرت را بحر بن کعب تمیمی، و قیس بن اشعث بن قیس کندی برداشتند که بعدها به این قیس، قیسِ قطیفه می‏گفتند! نعلین امام را اسود بن خالد اودی، عمامه ایشان را جابر بن یزید، و برنُس آن حضرت را مالک بن بشیر کندی، برداشتند.

بلاذری خبر کشته شدن امام حسین ‏علیه السلام را چنین می‏نویسد: وقتی اجازه استفاده از آب فرات را به امام نداده و تیر به دهان مبارکشان زدند، (و در خبر دینوری باز تیری به گردن ایشان زدند که امام آن را بیرون کشید)(اخبار الطوال: 258) شمر همراه ده نفر از کوفیان به سوی محل استقرار خیمه و خرگاه امام آمد. امام بدان سوی رفت، اما آنان میان وی و خیمه‏گاه فاصله انداختند. امام فرمود: إن لم یکن لکم دینٌ فکونوا فی أمر دنیاکم احرارا. اگر دین ندارید، در دنیای خویش آزاد مرد باشید؛ و مانع از تعرّض لئیمان و سفیهان خود از اهل و خاندان من شوید. شمر گفت: ای پسر فاطمه! این سخنت را می‏پذیرم. آن گاه با پیاده نظام بر امام‏حسین‏ علیه السلام حمله کرد که در میان آنان ابوالجنوب عبدالرحمن بن زیاد جُعفی، خولی بن یزید اصبحی، قشعم بن عمرو جعفی - کسی که از علی‏ علیه السلام کناره گرفته بود - صالح بن وهب یَزَنی، و سنان بن اَنَس نخعی بودند. شمر آنان را تحریض بر کشتن امام حسین‏ علیه السلام می‏کرد. ابتدا از ابوالجنوب خواست تا حمله برد. او گفت: چرا خودت نمی‏روی؟ شمر خشمگین گفت: به من چنین می‏گویی؟ ابوالجنوب گفت: می‏خواهم نوک نیزه‏ام را در چشم تو فرو کنم. شمر از برابر او کنار رفت، چرا که ابوالجنوب مردی شجاع بود. آن گاه شمر همراه پنجاه نفر از پیاده نظام بر امام یورش برد. حسین از هر طرف به سوی آنان می‏تاخت و جمعیت آنان را می ‏شکافت تا آن که او را محاصره کردند. باز با آنان می‏جنگید تا آنان را از خود دور کرد.

در این وقت، بحر [یا: أبجر] بن کعب بن عبیدالله بر امام حمله برد. وقتی با شمشیر بالای سر امام رسید، بچه‏ای از بچه‏هایی که همراه امام حسین‏علیه السلام بود نزدیک آمد که امام حسین‏ علیه السلام او را به بغل گرفت. این بچه به بحر گفت: ای فرزند خبیثه! عموی مرا می‏کشی؟ آن مرد ملعون شمشیر خود را فرود آورد و بچه که دستش را بالا گرفته بود، دستش قطع شده به پوستی آویزان شد. امام حسین‏ علیه السلام همچنان به این سوی آن سوی می‏تاخت، در حالی که لباسی پوستین به تن داشت و عمامه‏ای بر سر. مردم نیز که او شجاع می‏یافتند، مانند بزی از برابر [ گرگ ] شیر می‏گریختند.

مدتی بدینسان گذشت و هر مردی که برای کشتن حسین به او روی می‏آورد، از کشتن آن حضرت صرف نظر می‏کرد؛ چرا که نمی‏خواست قتل او را بر عهده گیرد.

در این وقت مردی که او را مالک بن بشیر کندی می‏گفتند - و فردی جسور بوده و اقدام بر این امر برایش مهم نبود - نزد امام آمد و شمشیری بر سر آن حضرت زد، به طوری که برُنسی که بر سر امام بود، نیمه شد، شمشیر به سر رسید و خون جاری گردید؛ در آن حال بُرنس حضرت خون‏آلود شد. امام برنس را کناری انداخت و کلاهخودی بر سر گذاشت و در حق آن مرد نفرین کرد. (لا أکلتَ و لا شربتَ و حَشَرَک الله مع الظالمین). مرد کِندی، بُرنس را برداشت و گویند که تا آخر عمر فقیر ماند و دستش شل بود.

در این وقت زینب‏علیها السلام خطاب به عمر سعد گفت: ای عمر! ابوعبدالله کشته می شود و تو نگاه می‏کنی؟ عمر سعد به گریه افتاد و رویش را برگرداند. 
شمر در میان مردم فریاد زد: شما را چه شده است که بی‏تفاوت در برابر این مرد ایستاده‏اید؟ منتظر چه هستید؟ مادرتان در عزایتان بگرید، او را بکشید. آن گاه همه حاضران از اطراف یورش بردند و زرعة بن شریک تمیمی ضربتی بر

بازوی چپ امام زد و ضربه‏ای دیگر بر گردن آن حضرت. آنگاه از اطراف امام دور شدند، در حالی که امام حسین ‏علیه السلام با صورت روی زمین افتاده بود.

در این وقت، سنان بن انس بن عمرو نخعی آمد و نیزه‏ای بر آن حضرت زد. آنگاه سنان به خولی بن یزید گفت: سرش را جدا کن. خولی خواست چنین کند، احساس ضعف کرده، دستش لرزید. سنان به او گفت: خدا بازوانت را بشکند. خودش از اسب پایین آمد و سر امام حسین‏ علیه السلام را جدا کرد. (دینوری می‏نویسد: خولی رفت تا سر را جدا کند، دستش لرزید، برخاست. آنگاه برادرش شبل بن یزید آمد و سر امام حسین‏علیه السلام را جدا کرده به برادرش خولی داد.)(اخبار الطوال: 258)

حسین پیش از آن چندان شمشیر و نیزه خورده بود که جای 33 طعنه نیزه و 34 ضربت شمشیر بر بدنش بود. برخی گویند که خولی با اجازه سنان سر امام حسین‏علیه السلام را جدا کرد.(انساب: 3/202 - 204)
روایت ابن اعثم از شهادت امام حسین‏ علیه السلام قدری متفاوت با دیگران بوده و مطالبی در آن است که در مآخذ کهن دیگر نیامده است. امام پس از شهادت یاران و اهل بیت، عازم میدان می‏شود. رجزی ‏خواند و به معرفی خود و خاندانش پرداخت: ( أنا بن علیّ الخیر من آل هاشم‏ / کفانی بهذا مفخر حین أفخر / و جدّی رسول اللّه أکرم من مشی‏ / و نحن سراج اللّه فی الخلق أزهر / و فاطمة أُمّی سلالة أحمد / و عمّی یدعی ذا الجناحَیْن جعفر / و فینا کتاب اللّه أنزل صادقا / وفینا الهُدی و الوحی و الخیر یذکر / و نحنُ أمان الأرض للناس کلّهم‏ / نصول بهذا فی الأنام و نفخر / و نحن وُلاة الحوض نسقی ولاتنا / بکأس رسول اللّه ما لیس ینکر / و شیعتنا فی النّاس أکرم شیعة / و مبغضنا یوم القیامة یخسر) تعابیری که در این رجز آمده، گرچه می‏تواند مربوط به آن زمان باشد، اما این احتمال هم وجود دارد که بعدها سروده شده باشد و در واقع زبان حال باشد.

ابن اعثم می‏افزاید: امام حسین‏ علیه السلام مبارز طلبید. هر کسی که از چهره‏های سرشناس آمد، کشته شد. تا آن که شمر با قبیله بزرگی - قبیلة عظیمه - آمد. (این همان آمدن شمر همراه عده‏ای از پیاده نظام است که در منابع دیگر آمده است) امام با آنان جنگید تا این که میان او و خیمه‏گاهش فاصله انداختند. امام حسین‏علیه السلام به دشمن گفت: یا شیعة آل ابی‏سفیان! إن لم‏یکن لکم‏ دین و کنتم لاتَخافون المعاد فکونوا أحرارًا فی دنیاکم. در خواست امام این بود که سپاه دشمن متعرض زنان و کودکان نشوند. شمر پذیرفت. بار دیگر بر امام حسین‏علیه السلام حمله می‏کردند و او می‏جنگید. چند بار درخواست آب کرد؛ یک بار هم به سمت فرات رفت که مانع شدند. آن‏گاه ابوالجنوب جُعْفی تیری به صورت امام زد که خون بر صورت و محاسن آن حضرت جاری گشت. آن حضرت سر بر آسمان بلند کرده نفرین کرد. آنگاه مانند شیری خشمگین بر دشمن یورش برد و به هر کس می‏رسید او را با شمشیر به روی زمین می‏انداخت. تیرها بود که از هر طرف به سمت امام روان بود و به سینه او می‏خورد. امام در همان حال سخن از روزی به میان می‏آورد که خداوند انتقام او را از آنان بگیرد؛ آن گونه که میان خود آنان اختلاف افتاده، خون‏ها ریخته شود و عذاب الهی بر آنان فرود آید.

شمر به یارانش می گفت: منتظر چه هستید؛ تیرها او را از نفس انداخته است. بر او یورش برید، مادرهایتان به عزایتان بنشیند. در این وقت از هر سوی حمله کردند به طوری که ضربات شمشیر او را از پای درآورد. در این وقت زُرْعة بن شریک تمیمی ضربتی بر دست چپ آن حضرت زد. عمرو بن طلحه جعفی هم ضربت سختی - ضربة منکرة - بر گردن آن حضرت نواخت. سنان بن انس نیز تیری به گردن آن حضرت زد و صالح بن وهب یَزَنی هم ضربتی بر پایین کمر آن حضرت فرود آورد. حضرت از اسب به زمین افتاد و روی زمین نشست. تیر را از گردنش درآورد و هرچه دستش پر از خون می‏شد آن را به صورت و محاسن می‏مالید و می‏فرمود: هکذا حتی ألقی ربّی بِدَمی مغصوبا علی حقّی. عمر بن سعد نزدیک آمد و به یارانش گفت: بروید و سرش را جدا کنید. نصر بن خرشبة الضبابی با پای خود به امام زد، به طوری که آن حضرت از پشت روی زمین افتاد. نصر آمد و محاسن حضرت را گرفت. حضرت فرمود: تو همان سگی هستی که من به خواب دیدم. آن مرد که خشمگین شده بود با شمشیر بر گلوی حسین می‏زد و رجز می‏خواند. عمر بن سعد خشمگین شد و به مردی گفت: از اسب فرود آی و سرش را جدا کن. در این وقت خولی بن یزید اصبحی آمد و سر حضرت را جدا کرد. اسود بن حنظله شمشیر حضرت را برداشت؛ جعفر بن وبر حضرمی لباس حضرت را گرفت. یحیی بن عمرو حرمی شلوار حضرت را برد. جابر بن زید ازدی عمامه آن حضرت برداشت و مالک بن بشر کندی زره را گرفت. در این وقت ابری تاریک همه جا را گرفت و باد سرخی وزیدن آغاز کرد که در آن چشم چشم را نمی‏دید؛ به طوری که کوفیان تصور کردند عذاب نازل شده است. اندکی گذشت تا هوا آرام گرفت. اسب امام حسین‏علیه السلام که از دست کوفیان گریخته بود، این بار آمد، سرش را در خون امام حسین‏ علیه السلام گذاشت و برگشته به سمت خمیه‏گاه رفته، شیهه می‏کشید.

وقتی خواهران حسین و دختران و اهل بیت نگاهشان به اسب افتاد که بدون صاحب آمده، شیون و فریادشان به آسمان رفت. دشمن آمد تا آن که خیمه را محاصره کرد. شمر گفت تا زیور و زینت زنان را از آنان بگیرند. آنان داخل خیمه شده هرچه بود بردند. حتی با پاره کردن گوش‏های ام‏ کلثوم، گوشواره‏های او را برداشتند. آنگاه دشمن از خیمه‏گاه خارج شد و آن را آتش زد.(الفتوح: 213 - 220)

از حُمید بن مسلم ازدی نقل شده است که من شاهد بودم که وسائل زنان را چگونه غارت می‏کردند ... بعد عمر سعد فریاد زد: کسی به زنان و کودکان آسیب نرساند و هر کسی چیزی از آنان گرفته پس دهد؛ اما هیچ کس چیزی پس نداد. عمر سعد عده‏ای از سپاهش را به عنوان مراقب اطراف خیمه ها گذاشت تا کسی آسیب به آنان نرساند.(ارشاد: 2/112 - 113)

بلاذری می ویسد: پس از شهادت امام حسین‏علیه السلام، هر آنچه بر تن حسین بود، غارت کردند. قیس بن اشعث بن قیس کندی قطیفه امام را برداشت که او قیسِ قطیفه نامیدند. نعلین او را اسود نامی از بنی‏اود برداشت؛ شمشیرش را مردی از بنی نهشل بن دارم برد. آنگاه آنچه از لباس و حلّه و شتر در خیمه‏ گاه بود غارت کردند. بیشتر لباس‏ها و حله را رحیل [!] بن زهیر جعفی و جریر بن مسعود حضرمی و اسید بن مالک حضرمی بردند. ابوالجنوب جعفی هم شتری را برده، بعدها از آن آب کشی می‏کرد و نامش را حسین گذاشته بود! در این وقت، ملحفه‏های زنان را از سر آنان کشیدند که عمر بن سعد مانع آنان شد. (ابن سعد می‏نویسد: مردی عراقی در حالی که گریه می‏کرد لباس فاطمه دختر امام حسین‏علیه السلام را از او می‏گرفت. فاطمه به او گفت: چرا گریه می‏کنی؟ گفت: لباس دختر پیامبرصلی الله علیه وآله را از او بگیرم، اما گریه نکنم! فاطمه گفت: خوب رها کن! گفت: می‏ترسم شخصی دیگری آن را بگیرد!)(ترجمة الامام الحسین:‌78) (به نقل شیخ مفید، أبجر بن کعب نیز که از جمله کسانی بود که ضربات شمشیر بر امام حسین‏علیه السلام زد، پس از شهادت امام حسین‏علیه السلام بخشی از لباس حضرت را برد.)(ارشاد: 2/111) آنگاه عمر سعد از یارانش خواست تا برای پایمال کردن جسد امام حسین‏ علیه السلام با اسب آماده شوند. دوازده نفر برای این کار آماده شده، چندان اسب تاختند که بدن امام حسین‏ علیه السلام را خورد کردند.(طبری: 5/454 - 455)

بلاذری گوید: برخی از پیران ما از اهل کوفه بر تلّی نشسته بودند، گریه می‏کردند و گفتند: خدایا نصرتت را بر حسین فرود آر. من به آنان گفتم: یا أعداء الله! ألا تنزلون فتنصرونه؟ ای دشمنان خدا! آیا از این تپه پایین نمی‏روید و یاریش کنید؟ (انساب الاشراف: 3/225)


غارت خیام امام حسین
دسته بندی : امام حسین (ع),,
  • بازدید : (289)

 وقتی امام حسین علیه السلام به شهادت رسید، دشمنان بی رحم که به خاطر دنیا به جنگ حسین علیه السلام آمده بودند، آنچه بدست آوردند، غارت کردند، حتی لباس آن حضرت را به یغما برده و پیکر غرقه به خون آن بزرگوار را برهنه، روی خاک گرم کربلا گذاشتند.

بحر بن کعب، لباس قسمت پائین آن حضرت را ربود و برد. اخنس بن مرثد، عمامه آن حضرت را برد. اسود بن خالد، نعلین آن بزرگوار را ربود و برد. بجدل بن سلیم، انگشت آن حضرت را به خاطر ربودن انگشترش، برید.

عمر سعد، زره آن مظلوم را برد. جمیع بن خلق، شمشیرش را ربود. سپس گروه گروه، به خیمه ها حمله کردند و وحشیانه به غارت پرداختند، آنچه بود ربودند، تا آنجا که نوشته اند:

حتی جعلوا ینتزعون ملحفه المرئه علی ظهرها.

دختران و بانوان خاندان رسالت علیه السلام از خانه ها بیرون ریختند، ودستجمعی برای کشتگانشان، نوحه سرایی می کردند و می گریستند. (1)

نقل شده: پیراهن آنحضرت را ربودند شمردند بیش از صد و ده مورد از آن بر اثر ضربه نیر و نیزه و شمشیر، پاره و سوراخ شده بود.

(2)

نیز نقل شده: هنگامی که دشمن برای غارت خیام هجوم آورد، عاتکه دختر حضرت مسلم علیه السلام که هفت سال داشت، زیر دست و پای آنها قرار گرفته و به شهادت رسید. (3)

(4)

فرمود: من در کربلا (5) خردسال بودم و در پایم خلخال طلا بود، با بانوان حرم در خیمه بودیم، (ناگهان جمعی برای غارت خیمه ها به خیمه آمدند) مردی بر من هجوم کرد و کوشش می کرد که تا خلخال پای مرا در آورد و به یغما ببرد، در این حال گریه می کرد.

به او گفتم: چرا گریه می کنی ای دشمن خدا؟

گفت: چگونه گریه نکنم با اینکه زیور دختر رسولخدا صلی الله علیه و اله و سلم را غارت می کنم؟

گفتم: بنابراین مرا رها کن و زیور مرا بیرون نیاور.

گفت: «می ترسم اگر من این کار را نکنم، غیر از من فردی بیاید و این زیور را برای خود برباید» (با این منطق، خلخال مرا ربود).

مادرم افزود: آنچه در خیمه ها بود همه را غارت کردند، حتی چادرها را که بانوان به کمرشان بسته بودند، می کشیدند و می بردند. (6)

زینب علیها السلام گفت: کنار خیمه ایستاده بودم. ناگاه مردی کبود چشم به سوی خیمه آمد (و آن خولی بود) و آنچه در خیمه یافت، ربود، امام سجاد علیه السلام روی فرش پوستی خوابیده بود، آن نامرد آن پوست را آنچنان کشید که امام سجاد روی خاک زمین افتاد، سپس او به من متوجه شد و مقنعه ام را کشید و گوشواره ام را از گوشم بیرون آورد که که گوشم پاره شد، در عین حال گریه می کرد، گفتم: تو غارت می کنی در عین حال گریه می کنی؟ گفت: برای مصائبی که بر شما اهلبیت پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم وارد شده، گریه می کنم.

گفتم: خداوند دستها و پاهایت را قطع کند و در آتش دنیا قبل از آخرت بسوزاند.

هنگامی که مختار روی کار آمد و به دستور او خولی را دستگیر کرده و نزدش آوردند، مختار به او گفت: تو در کربلا چه کردی؟

جواب داد: به خیمه علی بن الحسین (امام سجاد علیه السلام ) رفتم، روسری و گوشواره زینب علیها السلام را کشیدم و ربودم، مختار گریه کرد و گفت:

در این هنگام زینب علیها السلام چه گفت: خولی جواب داد: گفت خدا دستها و پاهایت را قطع کند و تو را در آتش دنیا قبل از آخرت بسوزاند، مختار گفت سوگند به خدا، خواسته او را برمی آورم، آنگاه دستور داد دستها و پاهای خولی را بریدند و او را آتش زدند. (7)

علامه مجلسی می گوید: در بعضی از کتب دیدم، فاطمه صغری (دختر امام حسین علیه السلام گفت: کنار در خیمه ایستاده بودم و بدنهای پاره و پاره پدر و اصحاب شهید را روی خاک می نگریستم که سواران بر آن پیکرها می تاختند، در این فکر بودم که چه بر سر ما خواهد آمد، آیا ما را می کشند یا اسیر می کنند؟ ناگاه سواری از دشمن را دیدم به سوی بانوان آمد. باگره نیزه آنها را می زد و چادر و روسری آنها را می کشید و غارت می کرد، و آنها فریاد می زدند:

واجداه، وا ابتاه، وا علیاه، وا حسیناه، وا حسناه و ...

بسیار پریشان بودم و بدنم می لرزید، به عمه ام ام کلثوم پناه بردم، در این هنگام دیدم ظالمی به سوی من می آید، فرار کردم و گمان می کردم که از دست او نجات می یابم، ولی دیدم پشت سرم می آید، تا به من رسید با کعب نیزه بر بین شانه ام زد، به صورت بر زمین افتادم، گوشواره ام را کشید و گوشم را درید، گوشواره و مقنعه ام را ربود، خون از ناحیه گوش بر صورت و سرم جاری شد، و بیهوش شدم، وقتی به هوش آمدم دیدم عمه ام نزد من است و گریه می کند و می فرماید: «برخیز به خیمه برویم، ببینیم بر بانوان حرم و برادر بیمارت چه گذشت برخاستم و گفتم:

یا عمتاه! هل من خرقه استربها راسی عن اعین النظار.

زینب صلی الله علیه و اله و سلم فرمود:

یا بنتاه! عمتک مثلک.

به خیمه بازگشتیم دیدیم آنچه در خیمه بود غارت کرده اند، و برادرم امام سجاد علیه السلام به صورت بر زمین افتاده است، و از شدت گرسنگی و تشنگی و دردها قدرت نشستن ندارد، ما برای او گریه کردیم و او برای ما». (8)

عمر سعد کنار خیمه ها آمد و فریاد کشید: «ای اهلبیت حسین علیه السلام از خیمه ها بیرون آئید».

آنها به فریاد او اعتناء نکردند.

عمر سعد بار دیگر فریاد کشید از خیمه ها بیرون بیائید.

زینب صلی الله علیه و اله و سلم فرمود: ای عمر! دست از ما بردار.

عمر سعد گفت: ای دختر علی علیه السلام بیرون بیائید تا شما را اسیر نمائیم.

زینب صلی الله علیه و اله و سلم فرمود: از خدا بترس، آنقدر به ما ستم نکن.

عمر سعد گفت: چاره ای جز اسیر شدن ندارید.

زینب سلام الله علیها فرمود: ما به اختیار خود بیرون نمی آئیم.

عمر سعد در آن وقت دستور داد آتش آورده و خیمه ها را آتش زدند، آنگاه بانوان حرم و کودکان با پای برهنه از خیمه های بیرون آمدند، و به سوی بیابان روی خارهای مغیلان می گریختند، در حالیکه دامن دخترکی آتش گرفته بود.

حمید بن مسلم (یکی از سربازان دشمن ) می گوید: به سوی آن دخترک رفتم تا آتش دامنش را خاموش کنم، او خیال کرد قصد آزار او را دارم، پا به فرار گذاشت وقتی که به او رسیدم: گفت: ای مرد، راه نجف کدام است؟

گفتم: نجف را برای چه می خواهی؟

گفت: من یتیم و غریبم، می خواهم به قبر جدم علی مرتضی علیه السلام پناه ببرم. (9)

(گر چه قبر مقدس علی علیه السلام تا عصر هارون الرشید مخفی بوده است، ولی ممکن است مقصود طفل تحریک حس ترحم دشمن و یا ابلاغ انتساب خود به امیرمؤمنان علیه السلام بوده و یا اینکه بودن قبر در صحرای نجف، روشن بوده ولی محل آن مشخص نبوده است).

در بعضی از مقاتل آمده: هنگامی که خیام را آتش زدند، زینب علیها الله سلام نزد امام سجاد علیه السلام آمد و عرض کرد: ای یادگار گذشتگان و پناه باقیماندگان، خیمه ها را آتش زدند، ما چه کنیم؟

امام فرمود:

علیکن بالفرار

همه بانوان و کودکان در حالیکه گریان بودند و فریاد می زدند، فرار کردند و سر به بیابانها نهادند، ولی زینب سلام الله علیها باقی ماند و کنار بستر امام سجاد علیه السلام به آنحضرت می نگریست، و امام بر اثر شدت بیماری قادر به فرار نبود.

یکی از سربازان دشمن می گوید: بانوی بلند قامتی را کنار خیمه ای دیدم، در حالیکه آتش در اطراف آن خیمه شعله می کشید، آن بانو گاهی به طرف راست و چپ و گاهی به آسمان نگاه می کرد و دستهایش را بر اثر شدت ناراحتی بهم می زد، و گاهی وارد آن خیمه می شد، و بیرون می آمد، با سرعت نزد او رفتم و گفتم: ای بانو مگر شعله آتش را نمی بینی چرا مانند سایر بانوان فرار نمی کنی؟

گریه کرد و فرمود:

یا شیخ ان لنا علیلا فی الخیمه و هو لا یتمکن من الجلوس و النهوض فکیف افارقه ...

اینان که طبل خاتم جنگ می زنند دیگر چرا به خیمه ما سنگ می زنند غارتگران درون خیامند و کودکان از ترسشان بدامن من چنگ می زنند بر چهره های خسته و مات پریده رنگ با سیلی خشونتشان رنگ می زنند قلب حسان بیاد شهیدان کربلاست در هر کجا که قافله ها زنگ می زنند

پی نوشتها:

1- ترجمه لهوف، ص 130 و 131.

2- مثیر الاحزان ابن نما ص 55 -56.

3- معالی السبطین ج 2 / ص 227.

4- بحار ج 5 / ص 60.

5- ظاهرا منظور از این فاطمه، همانست که در سفر کربلا با حسن مثنی ازدواج کرد، شاید در این هنگام حدود ده سال یا اندکی یا بیشتر داشته است، و جریان ازدواج او قبلا در شرح حال حسن مثنی (ذیل عنوان فرزندان امام حسن علیه السلام ) ذکر شد.

6- امالی صدوق مجلس 31 - بحار ج 45 - ص 45.

7- منتخب طریحی و الوقایع خیابانی (محرم) ص 170.

8- بحار ج 45 ص 60 -61.

9- تذکره الشهداء ص 358 - 359 الوقایع و الحوادث ج 3 ص 249 به نقل از انوار الشهاده (جریان آتش زدن خیمه ها در لهوف ص 132 و در بحار ج 45 ص 58 و در نفس المهموم ص 202 آمده است).


مدفن امام علی (ع) چگونه پیدا شد؟
دسته بندی : امام علی (ع),,
  • بازدید : (111)

 

مدفن امام علی (ع) چگونه پیدا شد؟

 

قبر حضرت علی (ع), ماجرای پیدا شدن قبر حضرت علی(ع), مدفن حضرت علی(ع)

بارگاه امام علی(ع) در نجف اشرف

 

مدفن امام علی (ع) چگونه پیدا شد؟
اميرمؤمنان على عليه ‏السلام پيشواى بزرگ اسلام و امام اول شيعيان جهان در سال چهلم هجرى يعنى سى سال بعد از رحلت پيامبر خاتم صلى الله عليه و آله و سلم چشم از اين دنياى مادى فروبست و روح بلندپروازش از تنگناى اين جهان به ملكوت اعلى بال و پر گشود.


به دستور حضرت علی (ع)، فرزندانش امام حسن عليه‏ السلام و امام حسين عليه‏ السلام، بدن مطهر او را در زمين مرتفعى كه عرب به آن «نجف‏» مى‏ گويد، مدفون ساختند. بدون اينكه مردم بدانند محل دفن حضرت علی (ع) كجاست.


آرى على عليه‏السلام شخصيت عالي قدرى كه با زور بازوى وى كمر كفر و سطوت شرك و بت پرستى در هم شكست و با جانبازيهاى مردانه ‏اش، تعاليم اسلام در سراسر عربستان گسترش يافت و مردم به دين خدا گرويدند، بواسطه كينه ديرينه‏ اى كه دشمنان از وى بدل گرفته و در سينه پنهان داشته بودند، چنان از خلافت و روى كار آمدن وى نگران و ناراضى بودند كه اگر دستى به قبر او پيدا مى ‏كردند، از تعرض به ساحت مقدس و مدفن مقدس آن حضرت خوددارى نمى‏ نمودند.

از اين رو مدفن اميرالمؤمنان در حدود 150 سال همچنان از انظار عموم پنهان بود و فقط ائمه طاهرين و عده ‏اى از شاگردان مخصوص آن بزرگواران از محل دفن آن حضرت آگاه بودند، و در فرصتهايى كه دست مى ‏داد، دور از چشم دشمنان، تربت پاك شاه مردان را زيارت مى‏ كردند.

 

ماجرای پیدا شدن قبر حضرت علی(ع),قبر حضرت علی (ع),مدفن حضرت علی(ع)

مدفن اميرالمؤمنان در حدود 150 سال از انظار عموم پنهان بود


با اين وصف روزى هارون الرشيد در بيرون كوفه كه دشت وسيعى بود، به صيد آهو رفت. به فرمان او اطراف بيابان را قرق كردند و از هر طرف آهوان را رم مى ‏دادند تا به تيررس خليفه قرار گيرند. ناگهان چشم هارون الرشيد به يك گله آهو افتاد و آنها را دنبال كرد، شكارچيان وى نيز تازى‏ ها و بازهاى شكارى را رها كردند كه نگذارند آهوان فرار كنند.


آهوان بسرعت از تلى بالا رفتند و در آنجا خوابيده و آرام گرفتند. شكارچيان و هارون الرشيد ديدند همين كه سگها و بازهاى شكارى نزديك بلندى مى ‏رسند هر كدام به سويى پرت مى ‏شوند. آهوان بدون هيچ واهمه‏ اى از بلندى به زير مى‏ آمدند و همين كه سگها و بازهاى شكارى را بطرف آنها رها مى‏ كردند به نقطه مرتفع تل بالا رفته و آسوده مى ‏خوابيدند ولى هر بار كه سگها و بازها براى صيد آنها مى‏ خواستند از بلندى بالا روند به طرز اسرارآميزى سقوط مى‏ كردند.

 

هارون و همراهان تا سه بار شاهد اين وضع بودند، شكارچيان تعجب كردند و هارون حيران ماند. هارون دستور داد براى وى خيمه زدند و سفارش كرد بروند كوفه و مردى سالخورده كه از اوضاع آن محل اطلاع داشته باشد پيدا نموده بياورند پيرمردى فرتوت از قبيله بنى اسد را پيدا كردند و نزد هارون آوردند. هارون از پيرمرد پرسيد: آيا راجع به اين نقطه اطلاعى دارد و از گذشتگان خبرى شنيده است؟


پيرمرد گفت: اگرخليفه به من تامين بدهد كه خودم و اين محل در امان باشد اطلاعى كه دارم در اختيار مى‏ گذارم.
هارون گفت: خدا را گواه مى ‏گيرم كه از جانب من هيچگونه صدمه ‏اى به تو و اين محل نخواهد رسيد.


پير مرد گفت: پدرم براى من نقل كرده كه در زمان پدرش شيعيان عقيده داشتند كه اين بلندى محل حضرت اميرالمؤمنين على بن ابيطالب عليه‏السلام است. خدا اينجا را حريم امن خود قرار داده است و هر كس بدان پناه برد در امان خواهد بود.


هارون تا اين را شنيد از اسب پياده شد و آب خواست و وضو گرفت و در همان نقطه به نماز ايستاد سپس خود را به زمين افكند و تا سه روز گريه و زارى كرد...
هارون دستور داد گنبدى بر آن تربت پاك بنا كردند و هر بار كه به كوفه مى ‏آمد به زيارت آن حضرت مى‏ رفت. بدينگونه مدفن اميرالمؤمنين به دست‏ يكى از دشمنان آن حضرت كشف شد و زيارتگاه خاص و عام گرديد.

منبع:

نشريه كوثر شماره 10 صفحه 52


نحوه مبارزه و شهادت حضرت عباس(ع) در روز عاشورا
دسته بندی : امام حسین (ع),,
  • بازدید : (90)

 

نحوه مبارزه و شهادت حضرت عباس(ع) در روز عاشورا
 

 

رویش نیوز: « عباس بن علی بن ابی طالب علیه السلام» در سال 26 هجری متولد شد. مادرش ام البنین بود.
امام علی علیه السلام به برادرش، عقیل، که به انساب و اجداد اعراب آگاه بود، فرمود:« برای من زنی را انتخاب کن که فرزندانی شجاع بیاورد.»
عقیل فاطمه، دختر حزام، را معرفی کرد و گفت:« در میان اعراب، شجاع تر از پدران او کسی را نمی شناسم.»
علی علیه السلام با او ازدواج کرد و اولین فرزندی که از ام البنین به دنیا آمد عباس علیه السلام بود که او را به سبب زیبایی چهره اش، قمر بنی هاشم لقب داده بودند. کنیه او ابوالفضل بود و ام البنین پس از او سه فرزند به نام های عبدالله بن علی و عثمان بن علی و جعفر بن علی به دنیا آورد.

عباس بن علی چهارده سال با پدرش امیرالمؤمنین و بقیه عمر خویش را در کنار دو برادرش زندگی کرد و هنگام شهادت سی و چهار سال از عمر شریفش گذشته بود. او در شجاعت بی نظیر بود و چنان بلندبالا بود که هنگامی که بر اسب سوار می شد، پای مبارکش به زمین می رسید.

 

نحوه رشادت و شهادت عباس بی علی(ع)

در روز عاشورا عباس بن علی علیه السلام هنگامی که تنهایی امام حسین علیه السلام را مشاهده کرد، نزد او رفت و گفت:«آیا رخصت می دهی تا به میدان روم؟»
امام حسین علیه السلام گریه شدیدی کرد و آن گاه فرمود:« ای برادر! تو پرچمدار من هستی.»
عباس گفت:« سینه ام تنگ شده و از زندگی خسته شده ام. می خواهم از این منافقان خونخواهی کنم.»
امام حسین علیه السلام فرمود:« برای این کودکان کمی آب مهیا کن.»

عباس به میدان رفت و سپاه کوفه را موعظه کرد و آنها را از عذاب خدا ترساند، ولی اثر نکرد. از این رو برگشت و ماجرا را به برادر گفت. و وقتی فریاد العطش کودکان را شنید، مشک و نیزه خود را بر گرفت و بر اسب سوار شد و به سوی فراترفت.
چهار هزار نفر از سپاه دشمن که بر فرات گمارده شده بودند او را محاصره کردند و هدف تیر قرار دادند.

عباس آنها را پراکنده کرد و هشتاد نفر از آنها را کشت تا وارد فرات شد. وقتی خواست مشتی آب بنوشد یاد تشنگی حسین و اهل بیت و کودکانش او را از نوشیدن آب باز داشت. آب را ریخت و به قول بعضی راویان این اشعار را خواند:« ای نفس! زندگی بعد از حسین خواری و ذلت است، و بعد از او نمانی تا این ذلت را ببینی. این حسین است که شربت مرگ می نوشد و تو آب سرد و گوارا می نوشی؟!»
و مشک را از آب پر کرد و بر شانه راست خود انداخت و راهی خیمه ها شد.

 لشگر کوفه راه را بر او بستند و از هر طرف او را محاصره کردند. عباس با آنها پیکار می کرد و این رجز را می خواند:« هنگامی که مرگ فریاد زند، از مرگ هرگز نمی هراسم تا هنگام مقابله با شجاعان دشمن، آنان را با شمشیر به زیر افکنم. من نفس خود را نگهبان پسر پیامبر کرده‌ام. من عباسم که سقایی می کنم و در روز ملاقات بیم از مرگ ندارم.»

یکی از سپاهیان کوفه به نام « نوفل ازرق » دست راست او را از بدن جدا کرد.

عباس علیه السلام مشک را بر دوش چپش نهاد و پرچم را به دست چپ گرفت و این رجز را خواند:« والله ان قطعتم یمینی انّی احامی ابداً عن دینی و نحن امام صادق الیقین نجل النبّی الطّاهر الامین»؛ (به خدا سوگند اگر دست راستم را جدا کردید، همواره حامی دینم خواهم بود و حامی امامی که در ایمانش صادق است و فرزند پیامبر امین است. »

پس از مدتی یکی از سپاهیان کوفه که در پشت درخت خرما کمین کرده بود، با شمشیر مچ دست چپ او را جدا کرد.

عباس علیه السلام مشک را به سینه خود چسباند و این رجز را خواند:« ای نفس! از کافران نهراس و به رحمت خدا شاد باش. اینان ستمگرانه دست چپم را قطع کردند. پروردگارا آنها را به لهیب آتش بسوزان.»

پس مشک را به دندان گرفت. آن گاه تیری بر مشک خورد و آب های آن ریخت.

پس فرو بارید بر او تیر تیز
مشک شد بر حالت او اشک ریز
آنچنان گریید بر او چشم مشک
تا که چشم مشک شد خالی ز اشک

اما پس از مدتی، تیری دیگر بر سینه مبارکش اصابت کرد. بعضی راویان گفته اند تیر بر چشمش نشست و برخی نوشته اند عمودی آهنین بر فرق مبارکش زدند که از اسب بر زمین افتاد و فریاد بر آورد و امام علیه السلام را صدا زد.

در روز عاشورا پس از آن که عمودی آهنین بر فرق مبارک عباس علیه السلام فرود آمد و او از اسب بر زمین افتاد و فریادزنان برادرش را صدا زد، امام حسین علیه السلام خود را بر بالینش رساند و با دیدن حال او فرمود:« اکنون کمرم شکست و راه چاره به رویم بسته شد.» و با دیدن چشم تیر خورده و تن در خون طپیده عباس بر روی زمین در کنار فرات، خم شد و در کنار او نشست و گریست تا عباس جان سپرد.

 

امام حسین(ع) و حرم در عزای عباس(ع)

پس از شهادت عباس بن علی علیه السلام، امام حسین علیه السلام به سپاه دشمن حمله کرد و از راست و چپ بر آنان شمشیر می زد و سپاهیان کوفه از مقابلش می گریخت. امام می فرمود:« کجا فرار می کنید؟ شما برادرم را کشتید! کجا فرار می کنید؟ شما بازوی مرا شکستید!»
سپس به خیمه‌ها بازگشت.
 

img/daneshnameh_up/e/eb/abbas3.jpg


 


سکینه از پدر سراغ عمویش، عباس، را گرفت. امام خبر شهادت او را به سکینه داد. زینب فریاد بر آورد:« آه برادرم! آه عباس!»
همه ی زنان حرم به گریه در آمدند. امام حسین علیه السلام نیز گریست و اشعاری به این مضمون خواند:« برادرم، ای نور چشم و پاره تنم! تو برای من تکیه‌گاهی مطمئن بودی! ای پسر پدرم! خالصانه رزمیدی تا از پیمانه‌ای که در آن رحیق بهشتی است نوشیدی. ای ماه منیر من، تو در تمام مصائب و سختیها یاورم بودی. بعد از تو زندگی برای ما تلخ است. فردا من و تو در کنار همدیگر خواهیم بود. بدان که به خدا شکایت می برم، به خاطر او صبر می کنم و از تشنگی و سختی به او پناه می برم.»

 

حضرت عباس(ع) در کلام ائمه(علیهم السلام)

امام سجاد علیه السلام فرمود:« خدا عمویم عباس را رحمت کند! او خود را فدای برادرش حسین علیه السلام نمود. از جان خود گذشت و هر دو دستش قطع شد. خداوند همانند جعفر طیّار به او دو بال عطا فرمود که در بهشت با فرشتگان پرواز کند، و فرمود: عباس نزد خدای متعال مقامی دارد که تمام شهدا در قیامت به آن غبطه می‌خورند.»
 

* حضرت ابوالفضل (ع) در بیان امام صادق علیه‌السلام

امام صادق علیه السلام فرمود:« عمویم، عباس بن علی، بصیرتی نافذ و ایمانی محکم و پایدار داشت و در رکاب امام حسین علیه السلام جهادی نیکو کرد تا به شهادت رسید.»

حضرت امام صادق علیه‌السلام همواره از عمویش عباس ‌علیه‌السلام تجلیل به عمل مى‌آورد و با درود و ستایش‌هاى عطرآگین از ایشان یاد مى‌کرد و مواضع قهرمانانه‌اش در روز عاشورا را بزرگ مى‌داشت. از جمله سخنانى که امام درباره قمر بنى هاشم(ع) فرموده است، اینکه: «عمویم عباس بن على (علیه‌السلام) بصیرتى نافذ و ایمانى محکم داشت. همراه برادرش حسین جهاد کرد، به خوبى از بوته آزمایش بیرون آمد و شهید از دنیا رفت...» (ذخیرة الدارین، ص 123 به نقل از عمدة الطالب)

امام صادق علیه‌السلام از برترین صفات مجسم در عمویش که مورد شگفتى اوست چنین نام مى‌برد:

1- «تیزبینى»

تیزبینى، پیامد استوارى رأى و اصالت فکر است و کسى بدان دست پیدا نمى‌کند، مگر پس از پالودگى روان، خلوص نیت و از خود راندن غرور و هواهاى نفسانى و عدم سلطه آنها بر درون آدمى.

تیز بینى از آشکارترین ویژگی‌هاى ابوالفضل العباس علیه‌السلام بود. از تیزبینى و تفکر عمیق بود که حضرت به تبعیت از امام هدایت و سیدالشهداء امام حسین علیه‌السلام برخاست و بدین گونه به قله شرف و کرامت دست یافت و خود را بر صفحات تاریخ، جاودانه ساخت. پس تا وقتى ارزشهاى انسانى پایدار است و انسان آنها را بزرگ مى‌شمارد، در برابر شخصیت بى مانند حضرت که بر قله‌هاى انسانیت دست یافته است سر بر زمین مى‌ساید و کرنش مى‌کند.

2- «ایمان استوار»

یکى دیگر از صفات بارز حضرت، ایمان استوار و پولادین اوست. از نشانه‌هاى استوارى ایمان حضرت، جهاد در کنار برادرش  بود که هدفش جلب رضایت پروردگار متعال به شمار مى‌رفت و همانطور که در رجزهایش روز عاشورا بیان داشت از این جانبازى کمترین انگیزه مادى نداشت و همین دلیلى گویاست بر ایمان استوار حضرت.

3- «جهاد» با حسین علیه‌السلام

فضیلت دیگرى که امام صادق علیه‌السلام براى عمویش، قهرمان کربلا، عباس علیه‌السلام نام مى‌برد، جهاد تحت فرماندهى سالار شهیدان، سبط گرامى پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و آقاى جوانان بهشت است. جهاد در راه آرمان برادر، بزرگترین فضیلتى بود که حضرت ابوالفضل بدان دست یافت و نیک از عهده آزمایش به درآمد و در روز عاشورا قهرمانی‌هایى از خود نشان داد که در دنیاى دلاورى و شجاعت بى مانند است ...

 

* حضرت ابوالفضل (ع) در بیان حضرت مهدی علیه‌السلام

حجت خدا و بقیة الله الاعظم، امام زمان (عج) در بخشى از سخنان زیباى خود درباره عمویش عباس (ع) چنین مى‌گوید: «سلام بر ابوالفضل، عباس بن امیرالمؤمنین، همدرد بزرگ برادر که جانش را فداى او ساخت و از دیروز بهره فردایش را برگزید، آنکه فدایى برادر بود و از او حفاظت کرد و براى رساندن آب به او کوشید و دستانش قطع گشت. خداوند قاتلانش، «یزید بن رقاد» و «حیکم بن طفیل طایى» را لعنت کند...» (المزار، محمد بن مشهدى، از بزرگان قرن ششم)

امام عصر - عجل الله تعالى فرجه - صفات والاى ریشه‌دار در عمویش، قمر بنى هاشم و مایه افتخار عدنان را چنین بر مى‌شمارد و مى‌ستاید:

1- همدردى و همگامى با برادرش سید الشهداء (ع) در سخت‌ترین و دشوارترین شرایط تا آنجا که این همگامى و همدلى ضرب المثل تاریخ شد.

2- فرستادن توشه آخرت با تقوا، خویشتندارى و یارى امام هدایت و نور.

3- فدا کردن جان خود، برادران و فرزندانش در راه سرور جوانان بهشت، امام حسین (ع).

4- حفاظت از برادر مظلومش با خون خود.

5- کوشش براى رساندن آب به برادر و اهل بیتش هنگامى که نیروهاى ستمگر و ظالم، مانع از رسیدن قطره‌اى آب به خاندان پیامبر (ص) شده بودند.

 

منابع:

  • قصه کربلا
  • ابصار العین
  • ذریعه النجاة
  • مقتل الحسین مقرم
  • وسیلة الدارین
  • بحارالانوار