- بازدید : (581)
بابک خرمدین
بابک ، خرمدین نبوده است
علیه بابک با اتهام خرمدینی تبلیغات زیادی شده .او مسلمان بود اما اسلام او غیر از اسلام رسمی حکومت و گرایش علوی و شیعی داشت.
پس از گذشت حدود 50 سال از انتشار کتاب «بابک خرمدین» اثر زنده یاد «سعید نفیسی»، سرانجام کتاب مستقلی در خصوص قیام بابک با نام «جنبش بابک» تالیف عباس زارعی مهرورز و دکتر الهیار خلعتبری توسط انتشارات دانشگاه شهید بهشتی به چاپ رسید. دکتر الهیار خلعتبری، استاد تاریخ و عضو هیات علمی دانشگاه شهید بهشتی و عباس زارعی مهرورز استاد تاریخ و عضو هیات علمی دانشگاه بوعلی سینای همدان است. زارعی مهرورز این کتاب را ابتدا به صورت پایاننامه دانشجویی دوره کارشناسی ارشد زیر نظر دکتر خلعتبری ارایه کرده بود و در حال حاضر، مشغول تدوین پایاننامه دوره دکتری است. گفت و گوی زیر برای شناخت بیشتر جنبش بابک با وی صورت گرفته است. آیا واقعا همانگونه که مصطلح شده، جنبش بابک نسبتی با خرمدینی دارد؟
* چطور شد که به جنبش بابک علاقهمند شدید؟
_ چون احساس میکردم حقیقت این جنبش تحریف شده است. ایرانیها از منظر ملیگرایی به آن نگریستند و نتوانستهاند بسیاری از جنبههای جنبش را به خوبی مشاهده کنند. غربیان نیز چون تاریخ ایران را به عنوان کشوری بیگانه مطالعه میکنند، نتوانستند جنبش بابک را به طور دقیق بررسی کنند. احساس کردم این جنبش نیاز به بررسی دوباره دارد. از همان دوران دانشجویی، سال 1366، شروع به فیشبرداری کردم. شخصا علایق ملی زیادی داشتم و تاریخ ایران را مطالعه میکردم و به جنبههای ملی توجه بیشتری داشتم. اما برای نوشتن یک کار علمی لازم بود جنبههای ملیگرایی را کنار بگذارم.
در مطالعه این جنبش متوجه شدم مهمترین اتهامی که به بابک وارد میکردند، مربوط به خرمدینی وی است. خرمدینی شناسه جنبش بابک شده بود. از این رو، ابتدا روی خرمدینی کار کردم: از چه زمانی شروع شده؟ در چه منابعی آمده؟ چگونه و برای چه کسانی به کار رفته است؟ در حین بررسی منابع متوجه شدم که کلمه خرمدینی فقط منسوب به بابک نیست ،این کلمه را به کسان دیگری هم حتی پیش از بابک منسوب کرده بودند. اما این واژهای است که در دوره اسلامی به کار رفته و نخستین کاربردش در منابع حدودا مربوط به سال 118 قمری است و به «عماربن زید عباسی» یا «عماربن یزید عباسی»، از مبلغان عباسیان در دعوت علیه امویان اطلاق شده بود. چون وی دعوت علوی آشکار کرد و سیاست دعوت خود را از عباسیان به نفع علویان تغییر داد، او را به اباههگری، یعنی ترک واجبات و انجام دادن اعمال حرام، متهم کردند و در مورد او گفتند که مذهب خرمدینی آشکار کرد. کتاب تاریخ طبری مفصل درباره عمار توضیح میدهد. در کتاب «البدا و التاریخ» هم که آن را دکتر شفیعی کدکنی با عنوان «آفرینش و تاریخ» ترجمه کرده، ادامه داستان عمار آمده است.
پس از جنبش بابک هم این انتساب وجود داشته است. حتی در دوره مغول، به جنبشی خرمدینی اشاره می شود. یعنی مغولها هم از این اتهام استفاده کردند. اما امروزه هیچ نشانی از آن نمیبینیم.
* بعضی عقیده دارند که خرمدینی ادامه قیام مزدک است. نظر شما در این مورد چیست؟
_ در بررسیهایم ناچار شدم ابتدا قیام مزدک و عقاید مزدک را بررسی کنم که آن را در مقالهای باز هم با همکاری دکتر خلعتبری نوشتم و در شماره 27 پژوهشنامه دانشکده ادبیات دانشگاه شهید بهشتی به چاپ رسید. در پژوهش بر جنبش مزدک به منابع گوناگونی مراجعه کردم، حتی یک نسخه خطی پیدا کردم به نام «فُسطاط العدله فی قواعد السلطنه» که تاکنون کسی از آن اطلاع نداشت. برای بررسی دقیقتر این جنبش، روایات را تقسیمبندی کردم. روایاتی را که از زبان مزدک بود، جدا کردم و متوجه شدم در هیچ کدام از این روایاتی که به مزدک منسوب است، اشارهای به اشتراک زنان و اموال نمیشود و این اتهامی بود که از سوی دستگاه شاهنشاهی ساسانی به آنها وارد شده بود. انوشیروان به شکل نامتعارفی به قدرت رسیده بود و او در واقع مزدک را سرکوب میکند.
قیام مزدک در دوره قباد بود و قباد تا آخرین لحظه عمر خود به مزدک وفادار ماند. در حالی که در منابع ساسانی که به طور غیر مستقیم در منابع اسلامی از آنها یاد شده، گفته میشود که قباد در اواخر عمر پشیمان شد و دستور کشتار مزدکیان را داد و این کشتار مزدکیان با آغاز به قدرت رسیدن انوشیروان همزمان میشود. به همین دلیل، ابهامی پیش میآید که آیا قباد آنان را کشته یا انوشیروان. خاورشناسان چنین تحلیل میکنند که قباد از حمایت مزدک پشیمان میشود و قدرت را به فرزند سومش خسرو که بسیار مورد علاقهاش بود، واگذار میکند. قباد هم زندانی میشود. در بعضی منابع، از جمله «تجاربالامم» آمده که قباد را کشته و انوشیروان به قدرت رسید. یعنی به قدرت رسیدن انوشیروان حالت کودتا دارد.
اصلاحات مزدک شکل دینی نداشته چون در آن جامعه به شدت سنتی دوره ساسانی امکان تغییر دین و مذهب وجود نداشته که مزدک بتواند چنین ادعایی کند و عامه مردم هم از او حمایت کنند. بنابراین، آیینی به نام آیین مزدک وجود خارجی ندارد بلکه طرفداران قباد و اصلاحات اجتماعی و اقتصادی یا به عبارتی مخالفان منافع بزرگان و روحانیان زردشتی به مزدکی مشهور شدند. در دوره اسلامی هم عباسیان متوجه شدند که میتوانند از عبارت «مزدکی بودن» به عنوان انگ علیه جنبشهای ایرانی استفاده کنند. لذا در مورد تمام جنبشهای ایرانی، انتسابی به مزدک هست. حتی افشین را به این متهم کردند که کتاب مزدک را دارد، در حالی که او خود علیه بابک جنگید و منتسب به دربار خلافت بود و با برادران و پدرش هم ناسازگاری داشت، در دستگاه مامون بود و در دوران معتصم در برابر عناصر ترک و عرب درخشندگی زیادی پیدا کرد. با این حال چنین اتهامی علیه او هم به کار رفت. در دوره اسلامی، این اتهام را به خیلی از افراد منتسب میکنند، از جمله به برخی طرفداران خلافت عباسی، خود مأمون هم بنا بر برخی متون تاریخی، به مسلمان نبودن متهم شد.
* آیا خرمدینان هم پیرو مزدک بودند یا این هم انگی است که به آنان زدهاند؟
_ کتابی از طرفداران بابک و به طور کلی، همه جنبشهای ایرانی نداریم. یکی از مباحث تاریخ ایران در قرون نخستین اسلامی این است که تمام روایات از طرف دستگاه خلافت نوشته میشود. البته قصد ندارم وقایعنگاران را جیرهخوار خلافت عباسی قلمداد کنم، آنان مجبور بودند مطالب خود را از جایی برداشت کنند و اطلاعات فقط از آرشیو خلافت به دست میآمد. حکومت هم بسیاری از اطلاعات را حذف میکرد. چون اطلاعات راجع به جنبشها را از طریق گزارشهای جنگی داریم. فرماندهان لشکریانی که علیه جنبشهای ایرانی گسیل میشدند، خبرهایی به مرکز میفرستادند. این خبرها اساس اطلاعات درباره جنبشهای ایرانی شد.
در مورد بابک هم تمام جزییاتی که از او میدانیم، بیشتر شرح جنگهاست نه شرح عقاید. مستندات زیادی در کتاب آوردهام که نشان میدهد وقتی در منابع اسلامی، کلمه «کافر» را به کار میبرند، منظور خارج شدن شخص از همه دینها نیست، منظور غیر مسلمان است. منظور از کلمه «زندیق» هم مخالفان سیاسی حکومت است و کسانی که بر خلاف عرف اجتماع کار میکنند. اما اینکه میگویند خرمدینی ادامه آیین مزدکیان است، من اساسا وجود آیین مزدکی را قبول ندارم. مزدک آیینی نیاورده است. در بررسی خرمدینی هم متوجه شدم این نام دقیقا یک اتهام است که از جانب خلافت عباسی صادر میشود.
* یعنی خرمدینان آیینهای دینی خاصی نداشتهاند؟
_ خیر. فقط یک مبارزه سیاسی، اجتماعی و اقتصادی بوده است. بابک اقدامهای اسلافش را که در همان منطقه آذربایجان و کلیبر میجنگیدند، ادامه داده بود. دستگاه خلافت سلسله نسب بابک را تحریف میکند. مطابق این گزارش، پدر بابک دورهگردی به نام عبدالله و مادرش یک چشم بوده که مادر واقعیاش هم نبوده است. زن دورهگردی بوده که او را هرزه مینامیدند. پدرش به زبان قبطی صحبت میکرد. عربهای آن زمان به اعراب پست لفظ قبطی اطلاق میکردند. به این ترتیب، خلافت میکوشید سلسله نسب بابک را از ایرانی خارج و او را به پستترین طایفه از اعراب منتسب کند.
با این روایات، میخواستند نسب بابک را پایین بیاورند. طبق بررسی من، بابک به راحتی بعد از «جاویدان بن شهرک» یا «جاویدان بن سهر» یا «سهرک» به قدرت میرسد و با ذکر دلایلی، به این نتیجه رسیدم که جاویدان میتواند پدر واقعی بابک باشد. چون سلسله نسب بابک را هم تحریف کردند. بابک را در سلسله نسب در عقاید، در کشتار مسلمانان، در همه چیز متهم میکنند. روایت میشود که بین 200 تا 500 هزار نفر از مسلمانان با شمشیر بابک و پیروانش کشته شدند. از نظر منابع، این نشاندهنده کینه شدید بابک نسبت به مسلمانان است.اما متعارفترین و قدیمیترین منبعی که درباره بابک مطلب دارد، کتاب «اخبار الطوال» است. نویسنده آن، ابوحنیفه احمدبن داود دینوری متوفای سال 282 هجری است و احتمالا در دوره جوانی یا نوجوانی بابک را درک کرده است.
او هیچ توهینی نسبت به بابک نمیکند و میگوید از فرزندان فاطمه دختر ابومسلم است. این روایت در منابع دیگر نیامده و احتمالا روایتی است که خود بابک ساخته و میخواسته نسبش را به ابومسلم برساند. چون جنبشهای ایرانی همه خود را خونخواه ابومسلم میدانستند که به ناحق به دست عباسیان کشته شده بود. اما آیا فاطمهای بوده که دختر ابومسلم باشد، اطلاعی نداریم. ما حتی اسم ابومسلم را هم به طور دقیق نمیدانیم. ابومسلم کنیهاش است. کینه و عداوتی که در دستگاه تبلیغاتی خلافت عباسی وجود داشت، علیه جنبشهایی نمود بیشتری یافت که تاثیرگذاری اجتماعی و سیاسی بیشتری داشتند.
به همین دلیل، تبلیغات علیه بابک خیلی بیشتر است تا علیه مازیار، اما چرا علیه ابومسلم تبلیغات نکردند؟ تا آنجا که توانستند روایات مربوط به ابومسلم را نابود کردند اما اطلاعاتی که مانده، چون سینه به سینه گشته به صورت افسانه درآمده، مردم ابومسلم نامهها نوشتند و این مساله از دست خلافت خارج شد. ابومسلمنامهها چندین قرن وجود داشتند و نسخههای خطی زیادی هم به دست ما رسیده است. اما علیه بابک با اتهام خرمدینی تبلیغات زیادی شد. اما به نظر من، اصولا در ربع اول قرن سوم هجری، غیرمسلمانان نمیتوانستند به این وسعت علیه خلافت عباسی در سرزمینی اسلامی قیام کنند. آیا پس از گذشت حدود 180 سال از گسترش اسلام در سرزمین ایران امکان بروز یک جنبش ضداسلامی در این منطقه وجود داشت؟ آن هم منطقهای که نزدیک به قلمرو خلافت (خراسان) بود.
*پس به نظر شما بابک هم مسلمان بود؟
_ بله، مسلمان بود اما اسلام او غیر از اسلام رسمی حکومت بود. احتمال میدهم که گرایش علوی و شیعی داشته است. اصولا ارایه دین جدید بسیار دشوار است. در «مروج الذهب» آمده است که اسم اصلی بابک، «حسن» است و مروج الذهب یکی از منابع معتبر درباره بابک است، نوشته مسعودی. اسم برادرش هم در همه منابع «عبدالله» آمده است. این یکی از اشتباههای بزرگ دستگاه خلافت بوده که نام برادرش را تغییر ندادهاند. «بابک» هم در واقع «پاپک»به معنی «پدر» و لقبی است که به بابک داده بودند. مسعودی اطلاعات خود را از اخبار بغداد نقل میکند و اطلاعات او به زمان بابک یا چند سالی پس از او مربوط میشود. نامهای حسن و عبدالله کاملا نامهایی اسلامی است.
* صرفا آیا در این مطالعه از منابع عربی و ایرانی استفاده کردید؟
_ خیر. من منابع را تقسیمبندی کردم. منابع کلاسیک، منابع کهن، منابعی که در زمان وقوع حادثه یا پس از حادثه نوشته شدند و به فراخور کار میتوانند به عنوان منابع دست اول و دست دوم تلقی شوند. به تمام منابع چه فارسی و چه عربی و نیز تحقیقات جدید پژوهشگران غربی و ایرانی مراجعه کردم. از جمله این منابع میتوان به کتاب «جنبشهای ایرانی» دکتر صدیقی اشاره کرد و نیز مقالات بابک، افشین، مازیار در دانشنامه ایرانیکا و چند مقاله و کتاب دیگر. روی هم به حدود دویست منبع مراجعه کردم و در فصل اول کتاب به بررسی و نقد منابع پرداختم. از منابعی هم که اصل آنها به دست ما نرسیده، یاد کردهام.
مثلا محمدبن اسحاق ندیم (ابن ندیم) در «الفهرست» از کتاب «اخبار بابک» اسم میبرد که منبع او بوده است. اخبار بابک کتابی است علیه بابک نوشته فردی از قبیله ابن تمیم، به دستور خلیفه در همین کتاب است که مادر بابک را یک چشم خوانده است. ادامه داستان را مطهر مقدسی در کتاب «البدا و التاریخ» آورده است. طبق این داستان، نسبت ناروایی به پدر و مادر بابک داده میشود و ذکر شده که مردمان آبروی آنها را بردند، موی زن را کشیدند و مرد را وادار کردند با زن ازدواج کند. این روایت کاملا ساختگی است و روایات ساختگی دیگر که در اخبار بابک آمده است.
* چرا پیروان بابک را سرخ جامگان میگفتند؟
_ جنبشهای ایرانی هر کدام نمادی داشتند. نماد علویان رنگ سبز و عباسیان رنگ سیاه بوده است. بابک و پیروانش رنگ سرخ را به چند دلیل انتخاب میکنند: یکی آنکه مخالف رنگ سیاه باشد، دوم آنکه نشان پرچم خونخواهی ابومسلم است. انتخاب این رنگ به آن معنا نیست که آنان همه رنگ سرخ پوشیده بودند. سرخ جامگان ترجمه اشتباه «محمره» است. محمره به معنی پوشش سرخ نیست و به کسانی اطلاق میشود که نماد آنها رنگ سرخ است. «مبایضه» را هم به سپید جامگان ترجمه کردهاند، کسانی که نماد آنان رنگ سفید است و از اینرو، نتیجه گرفته بودند که آنها طرفدار آیین زردشتاند. در حالی که چنین نبوده است. نمادهایشان و در واقع پرچم آنان با هم فرق میکرده است.
* آیا در مورد بابک پژوهش مستقل دیگری به جز کار زندهیاد سعید نفیسی انجام شده بود؟
_ در ایران، خیر. البته رمانی تاریخی به نام «بابک» نوشته جلال برگشاد هست. در کتابهای تاریخی مربوط به قرون نخستین اسلامی هم به بابک اشاره شده، مثل کتاب «دو قرن سکوت» اثر زندهیاد عبدالحسین زرینکوب. این کتاب جزو اولین کتابهایی بود که محققانه درباره جنبشها نوشته شد و بعدها، پس از اصلاح گرایشهای ملیگرایی آن، با عنوان «تاریخ ایران پس از اسلام» منتشر شد. همچنین در کتاب دکتر غلامحسین صدیقی، «جنبشهای دینی و مذهبی ایران» و کتاب بر تولد اشپولر، «تاریخ ایران در قرون نخستین اسلامی»، به زبان آلمانی، به این جنبش نیز پرداخته شده است. اما تاکنون کتاب مستقلی در مورد بابک به صورت تحقیقی، با رعایت روش و اسلوب تاریخی و با بیغرضی نبوده است. من اعتقاد دارم که کتاب حاضر، جنبش بابک، با بیغرضی نوشته شده و در مقام مدافعه از بابک یا علیه او نیست. البته در هر فصلی، نتیجهگیری تاریخی صورت گرفته است. سعی کردیم تمام قسمتها اسلوب علمی داشته باشد.
- زمان انتشار: جمعه 28 تير 1392
-
نظرات()
- بازدید : (967)
- زمان انتشار: جمعه 28 تير 1392
-
نظرات()
- بازدید : (207)
- زمان انتشار: جمعه 28 تير 1392
-
نظرات()
- زمان انتشار: چهار شنبه 26 تير 1392
-
نظرات()
- بازدید : (248)
۰۹ آذر ۱۳۸۹ «قرآن كريم» به وجود جاهليّتي موسوم به جاهليّت دوم، پس از جاهليّت اوّل در بين عامّة مسلمانان اشاره مينمايد، كه از علايم ظهور حضرت مهدي(ع) است. شواهد قرآني بسياري بر اين موضوع تأكيد دارند، كه از آن جمله ميتوان به آيات زير اشاره نمود: مبحث اوّل: دلايل وجود جاهليّت دوم «قرآن كريم» به وجود جاهليّتي موسوم به جاهليّت دوم، پس از جاهليّت اوّل در بين عامّة مسلمانان اشاره مينمايد، كه از علايم ظهور حضرت مهدي(ع) است. شواهد قرآني بسياري بر اين موضوع تأكيد دارند، كه از آن جمله ميتوان به آيات زير اشاره نمود: «سپس بعد از آن اندوه و غم، خواب آرامشبخشي بر شما فرود آمد كه گروهي از شما را كه بر اثر پشيماني، دست از فرار برداشته، به سوي پيامبر آمديد، فرو گرفت و گروهي ديگر كه حفظ جانهايشان، آنان را پريشانخاطر و غمگين كرده بود، دربارة خدا گمان ناحق و ناروا همچون گمانهاي جاهليّت ميبردند.»1 «در خانههايتان قرار و آرام گيريد و مانند زنان دوران جاهليّت پيشين خود را براي نامحرمان نياراييد و نماز به پا داريد و زكات بدهيد و خدا و پيامبرش را اطاعت نماييد.»2 «ياد كن هنگامي را كه كافران دلهايشان را از تعصّب و خشم شديد جاهلي آكنده كردند، پس خدا هم آرامش خود را بر پيامبرش و مؤمنان فرو فرستاد.»3 آيات بالا به وجود جاهليّت اشاره دارد و از آنجا كه قرآن براي همة زمانها نازل گرديده است، اثبات ميشود كه جاهليّت دومي، قبل از قيام حضرت مهدي(ع) نيز وجود خواهد داشت. هنگامي كه به احاديث روايت شده از حضرت محمّد(ص) و اهل بيتش(ع) نيز مراجعه كنيم، تأكيد بر وجود اين جاهليّت را درمييابيم. از پيامبر اكرم(ص) روايت شده كه فرمودند: «من بين دو جاهليّت كه دومين آن سختتر از اوّلي است، برانگيخته شدهام.»4 در حديث بالا، اشارة آشكاري به وجود جاهليّت دوم، پس از بعثت حضرت ختمي مرتبت(ص) وجود دارد كه سختتر و بدتر از جاهليّت اوّل است و اين موضوع از سياق اين روايت به خوبي آشكار است و نيز از ايشان روايت شده است كه فرمودند: «منفورترين مردم نزد خداوند سه تن هستند: زنديق در حرم، دنبال كنندة سنّت جاهلي در اسلام و خواهان خونريزي انسان بيگناه.»5 از عبدالله بن زراره از محمّد بن مروان از فضيل روايت شده كه گفت از امام صادق(ع) شنيدم كه ميفرمودند: «همانا قائم ما با جاهلان بسيار سرسختتري نسبت به جاهلاني كه رسول خدا(ص) در دوران جاهليّت با آنها برخورد داشت، رو به رو ميشود و متحمّل رنج و سختي بيشتري خواهد شد.» گفتم: چگونه چنين چيزي ممكن است؟ فرمودند: «رسول خدا(ص) در حالي به پيامبري برانگيخته شد كه مردم سنگ، صخره و مجسّمههاي چوبي را ميپرستيدند، امّا قائم ما هنگامي قيام ميكند كه همة مردم براي مقابله با او به تأويل كتاب خدا و احتجاج به آن متوسّل ميشوند.» به بيان ديگر، جاهليّت دوم كه امام(ع) با آن دست و پنجه نرم خواهد كرد، جاهليّت مركّب است؛ زيرا اين جاهليّت، ظاهري اسلامي دارد و معنا و مفهوم خود را از دست داده و جز نام پيوستگي ظاهري چيز ديگري از آن باقي نمانده است.6 رسول اكرم(ص) چه زيبا و دقيق در وصف اهل آخرالزّمان و مسلمانان فرموده است، آنگاه كه فرمود: «به زودي روزگاري بر مردم فرا ميرسد كه از قرآن جز خط و از اسلام جز نام آن باقي نخواهد ماند.»7 مبحث دوم: مصاديق وجود جاهليّت دوم در آخرالزّمان پس از اثبات وجود جاهليّت در آخرالزّمان با استناد به قرآن و روايات شريف اهل بيت(ع) اكنون به بيان مصاديق آن در عرصة واقعيّت و چهرههاي گوناگون آن ميپردازيم. منظر اوّل جاهليّت در لغت از فعل جَهِلَ، جَهلاً و جهالةً، ضدّ عَلِمَ گرفته شده است و جَهِلَ الحِق؛ يعني حق را ضايع كرد. مجاهل جمع مَجْهَل بوده و عبارت است از مكانهايي كه هنوز ناشناخته است كه نه نشانهاي در آن وجود دارد و نه هدايتي در آن صورت ميپذيرد.11 بديهي است كه دين اسلام، دين حق و دين توحيد خالص براي خداوند است و مردم را به راه خير و صلاح راهنمايي ميكند و از اين رو، خداوند آن را در اين آيه، دين همة انسانها قرار داد: «همانا دين در نزد خدا، فقط اسلام است.»12 از آنجا كه دين خالص خداوند تنها در نزد اهل بيت(ع)، تجسّم عيني يافته و آنان مصداقهاي عملي براي اين دين هستند، از اين رو، تنها اهل بيت(ع)، هدايتگر مردم و خارج كنندة آنان از تاريكي جاهليّت به سوي نور اسلام بر اساس قول خداوند تعالي در قرآن كريم ميباشند «و ما آنان را اماماني قرار داديم كه به فرمان ما هدايت ميكنند.»13 و نيز «هنگامي كه صبرپيشه كردند از ميان آنان اماماني را قرار داديم كه به فرمان ما هدايت ميكردند و به آيات ما يقين داشتند.»14 آنان هستند كه مردم را به راه حق، كه همان راه خداي سبحان است، هدايت مينمايند تا مصداق اين قول خداي متعال باشند: «وسيلهاي براي حركت به سوي خدا بجوييد و در راه او بكوشيد، شايد رستگار شويد.»15 در همين باره در حديث شريفي از پيامبر(ص) آمده است كه: «علي با حق و حق با علي است، حق در جايي است كه علي در آنجا است.»16 به دليل اينكه هر كس به حق جاهل باشد، آن را ضايع نموده است، پس هر مسلماني كه مخالف اهل بيت(ع) باشد و حقّ آنها را تباه نمايد و از فرامين آنان سرپيچي كند، از اهل جهل و جاهليّت است و فرقي نميكند كه در عهد رسول خدا(ص) باشد يا در زمان ائمة اطهار(ع) يا پس از ايشان تا زمان حضرت مهدي(ع) و اين بدان معناست كه جاهليّت دوم در دوران رسول خدا(ص) با مخالفت با فرامين او و دشمني ورزيدن نسبت به اهل بيت(ع) آغاز شد و دليل اين ادّعا، سخن خداوند متعال در قرآن كريم است كه ميفرمايد: «ياد كن هنگامي را كه كافران، دلهايشان را از تعصّب و خشم شديد جاهلي آكنده كردند، پس خدا هم آرامش خود را بر پيامبرش و مؤمنان نازل كرد.»17 منظر دوم از اميرمؤمنان(ع) روايت شده كه فرمودند: «رسول خدا(ص) فرمودند: «هر كس بميرد در حالي كه امام زمان خود را نشناخته باشد، به مرگ جاهليّت از دنيا رفته و به خاطر اعمالي كه در جاهليّت و اسلام انجام داده، مورد مؤاخذه قرار ميگيرد».»21 از اين حديث، اثبات ميگردد كه امامت اهل بيت(ع) ميزان و جدا كنندة جاهليّت از اسلام است. بنابراين هر كس به امامت حقّة آنان در قالب امامت دوازده امام پس از رسول خدا(ص) معترف نباشد، از اهل جاهليّت است. اين موضوع حتّي در مورد كسي كه به امامت همة آنها اقرار، امّا فقط يكي از آنان را آن گونه كه موافق ترتيب الهي تصريح شده براي پيامبر بشير و نذير، محمّد بن عبدالله(ص)، منكر شود، نيز صادق است. هر كس كه امام اين زمان را كه همان مهدي منتظر(عج) است، نشناخته باشد، از اهل جاهليّت بوده و در نتيجه منكر دعوت او و از اهل آتش است. منظر سوم روايات رسيده از اهل بيت(ع) به اين موضوع اشاره دارد كه هر كس حضرت قائم(عج) را تكذيب نمايد، از اهل جاهليّت است. از غياث بن ابراهيم، از امام صادق(ع) و از پدرانش نقل شده كه فرمودند: رسول خدا(ص) فرمود: «هر كس قائم از فرزندان مرا انكار نمايد، به مرگ جاهليّت مرده است.»22 چه بسيار كساني كه در اين روزها منكر حضرت مهدي(عج) هستند، گاهي امامت و شايستگي او را براي اين منصب و گاهي وجود و تولّد ايشان را و برخي دعوت او يا نزديكي قيام و ظهور شريف ايشان را انكار ميكنند و همة اين افراد و گروهها، اهل جاهليّت و از مصاديق آن هستند. منظر چهارم اهل بيت(ع) هرگز به ناپاكيهاي جاهليّت آلوده نشدهاند؛ بلكه از هر ناپاكي و پليدي به دور و در زير چتر اسلام متولّد شدهاند و اين موضوع نيز به خودي خود بيانگر وجود جاهليّت دوم است. جاهليّتي كه ائمة اطهار(ع) از پليديهاي آن پيراسته هستند، همان گونه كه حال رسول خدا(ص) و امام علي(ع) و حضرت زهرا(س) اين گونه بود. در زيارت جامعة بقيع آمده است كه: «شما همواره تحت مراقبت خداوند بودهايد و او شما را در پشتهاي پاكيزه قرار داد و به رحمهاي پاكيزه منتقل نمود و جاهليّت، شما را نيالوده است...»23 منظر پنجم وجود تفرقه، اختلاف، درگيري و منازعه، وجه بارز عصر جاهليّت اوّل بود، امّا خداوند سبحان به وسيلة اهل بيت(ع) بر آنان منّت گذارد و پراكندگي امور آنان را جمع، گسيختگيهاي آنان را ترميم و آشفتگيهاي آنان را نظم بخشيد و دليل اين ادّعا سخن فاطمه زهرا(س) است كه فرمودند: «فرمانبرداري از ما سبب نظام امّت و امامت ما خاندان، امان بخش از تفرقه است...»24 ما ميدانيم كه امامت، يك كلّ به هم پيوسته است و از اميرمؤمنان(ع) آغاز و به امام مهدي(ع) ختم ميگردد و اين بدان معناست كه اين ذوات مقدّسه ـ كه درود خداوند بر آنان باد ـ از تفرقهاي كه يكي از وجوه بارز عصر جاهليّت است، در هر زمان و مكان، اهل بيت(ع) وسيلهاي براي در امان بودن از آن است، امّا مردم با ترك اميرمؤمنان(ع) به جاهليّت بازگشتند. منظر ششم احاديث و روايات نقل شده از پيامبر(ص) و ائمة معصومان(ع) به وجود جاهليّت دوم و نيز مصاديق آن كه ما در عصر حاضر در جوامع اسلامي خود مشاهده مينماييم، اشاره دارد. از جملة اين روايات، حديثي است كه ابان بن تغلب از ابي عبدالله، امام صادق(ع) و ايشان از رسول خدا(ص) نقل ميكند كه فرمودند: «حال شما چگونه خواهد بود، اي جماعت قريش، آنگاه كه بعد از من كافر شويد و ببينيد كه من در ميان گروهي از لشكريان خودم با شمشير بر چهرهها و گردنهاي شما ميزنم... پس جبرئيل(ع) گفت: يكي براي تو و دومي براي عليّ بن ابي طالب(ع) و وعدهگاه شما سلام است.» ابان گفت: فدايت شوم، سلام كجاست؟ ايشان فرمودند: «در شهر كوفه».25 همان طور كه ميدانيد كفر، يكي از مشخّصههاي جاهليّت است و اين گروه از قريش با اينكه ظاهراً مسلمان هستند از سوي رسول خدا(ص) به كفر توصيف ميشوند. و اين معني استراد نميگردد، مگر به آنچه در مورد امامت امام مهدي(ع) ذكر كرديم، بازگرديم و آن اين بود كه هر كس امامت وي را منكر شود، كافر و از اهل جاهليّت است، اين از يك سو. و امّا از سوي ديگر چنين جاهليّتي، به طوري كه بعد متذكّر آن خواهم شد، در مكّة امام مهدي(ع) رخ خواهد داد و اين وعدهاي است كه رسول خدا(ص) به مشركان قريش در آخرالزّمان داد و آن وعده اين بود كه حضرت خود و همراه با عليّ بن ابي طالب(ع) در «كوفه»، با آنان پيكار خواهد نمود. اين رويداد به دست وزير امام مهدي(ع)؛ يعني سيّد يماني و مؤمنان همراه وي با استعانت از روح جدّش امام عليّ بن ابي طالب(ع) متحقّق خواهد شد و ايشان كوفه را با هدف مخالفت با جاهليّت ثاني در مكّة امام مهدي(ع) فتح مينمايد، همان طور كه رسول خدا(ص) جاهليّت اوّل را در مكّة آن زمان، مورد انكار و نهي قرار داد. اگر دعوت امام مهدي(ع) را مورد بررسي قرار دهيم، در اين دعوت و روايات مربوط به آن، مصاديق متعدّدي دال بر وجود جاهليّت دوم در زمان ظهور امام مهدي(ع) و قيام مبارك ايشان به دست خواهيم آورد. مصداق اوّل امام مهدي(ع) با امر جديد و كتاب جديد قيام خواهد نمود، همان گونه كه صاحب دعوت او (يعني پيامبر اكرم(ص)) مردم را به امر جديد فرا ميخواند و اين موضوعي است كه تعداد قابل توجّهي از روايات رسيده از سوي اهل بيت(ع) بر آن تصريح مينمايد. از ابي بصير نقل شده كه از اباعبدالله، امام صادق(ع) در مورد سخن اميرمؤمنان(ع) كه فرموده بودند: «اسلام غريبانه آغاز شد و به زودي به غربت باز خواهد گشت، پس خوش به حال غريبان»، سؤال كردم، فرمودند: «اي ابا محمّد، داعي از ما اهل بيت دعوت جديدي را اعلام خواهد كرد، همان طور كه پيامبر(ص) به اجابت آن دعوت فرا خواند.»26 معني اين سخن آن است كه قبل از ظهور امام مهدي(ع) جاهليّت دومي پا به عرصة وجود خواهد گذاشت و اگر اسلام حقيقي وجود داشت، نيازي به دعوت به اسلام جديد يا كتاب جديد پيدا نميشد. مصداق دوم هنگامي كه امام مهدي(ع) قيام مينمايند، آنچه را كه از جاهليّت دوم در برابر ايشان قد علم مينمايد، نابود ميكند، درست همان گونه كه رسول خدا(ص) نسبت به جاهليّت اوّل همين گونه عمل كردند. مصداق سوم روايات شريف رسيده از ناحية اهل بيت(ع) به اين موضوع اشاره دارد كه امام مهدي(ع) در زماني قيام مينمايند كه زمين از ظلم و ستم آكنده گرديده و هيچ امام بر حقّي نيز بر روي زمين وجود ندارد. از حارث بن زياد، از شعيب بن ابيحمزه روايت شده كه گفت: من به نزد ابي محمّد، امام صادق(ع) رفته و به ايشان عرض كردم: آيا شما صاحب اين امر هستيد؟ ايشان فرمود: «خير» گفتم: آيا فرزند شما صاحب اين امر است؟» فرمودند: «نه»، گفتم: آيا فرزند فرزند شماست؟ باز فرمودند: «نه»، گفتم فرزند فرزند فرزند شماست؟ گفتند: «نه.» گفتم: پس چه كسي صاحب اين امر است؟ فرمودند: «آن كسي است كه زمين را همان طور كه آكنده از ظلم و ستم گرديده، پر از عدل و داد مينمايد و اين در هنگامي است كه هيچ امام (بر حقّي) بر روي زمين وجود ندارد، همان گونه كه رسول خدا(ص) زماني برانگيخته شدند كه هيچ پيامبر و رسولي بر روي زمين وجود نداشت.»27 معروف است كه حضرت رسول اكرم(ص) در زمان فقدان رسولان يا بعد از گذشتن زماني كه در آن مدّت خداوند هيچ نبي يا رسولي را براي بشريّت برنيانگيخته بود، به رسالت مبعوث شدند و در خلال اين مدّت، اكثر مردم به جاهليّت و پرستش بتها روي آورده بودند و رسول خدا(ص) آمدند تا آنان را از اين جاهليّت نجات بخشند و وارد نور اسلام و ايمان نمايند. چنين چيزي به طور نسبي نيز براي امام مهدي(ع) رخ خواهد داد؛ زيرا ايشان نيز در هنگام فقدان امام، خروج مينمايند. مقصود اين است كه مردم پس از غيبت امام مهدي(ع) از نعمت وجود امامي آشكار كه او را مشاهده نمايند و كلامش را بشنوند، محروم گرديدند. قول خداوند متعال در قرآن كريم مصداق همين واقعيّت است: «بگو اگر آب شما به زمين فرود رود، پس از آن چه كسي به شما آب گوارا خواهد داد.»28 امام باقر(ع) در تفسير آية بالا ميفرمايند: «اين آيه در مورد حضرت قائم است؛ يعني اگر امام شما غايب شود، به گونهاي كه از مكان او اطّلاع نداشته باشيد، چه كسي امام ظاهر و آشكار، كه شما را از اخبار آسمان و زمين و حلال و حرام خدا آگاه نمايد، خواهد آورد؟».29 مصداق چهارم روايات شريف اشاره بر اين موضوع دارند كه امام مهدي(ع) اسلام را به ظهور خواهد رساند و آنچه را از ركود و سستي وجود دارد، از بين خواهد برد، درست به همان گونه كه رسول اكرم(ص) نيز اسلام را آشكار و آنچه از جاهليّت در آن جامعه وجود داشت، از بين برد. از محمّد بن عبدالله بن هلال، از علاء بن محمّد نقل شد كه: از اباجعفر، امام محمّد باقر(ع) پرسيدم: هنگامي كه قائم(ع) قيام نمايد، با چه روش و سيرهاي با مردم رفتار خواهد نمود؟ فرمودند: «به سيره و روش رسول الله(ص) رفتار ميكند تا اسلام را ظاهر و آشكار نمايد.» پرسيدم: سيرة رسول خدا(ص) چه بود؟ فرمودند: «آنچه از جاهليّت وجود داشت، بياعتبار و با مردم به عدالت رفتار نمود، به همين گونه هنگامي كه قائم قيام نمايد، آنچه را از سكون و سستي و كژي در ميان مردم است، نسخ و با آنها به عدالت رفتار خواهد كرد.»30 ركود و سستي اشاره شده، همان فترت است كه مردم در آن، به جاهليّت باز ميگردند و امام(ع) براي برچيدن آن اقدام خواهد نمود. حقيقت اين است كه در روايات ذكر شده، چيز غريبي وجود دارد. اگر سخن امام باقر(ع) در روايت اخير را مورد ملاحظه قرار دهيم به عبارت «حتّي يظهر الاسلام» برميخوريم. معناي اين عبارت اين است كه قبل از ظهور حضرت مهدي(ع) اسلام رو به محو شدن و مندرس گشتن خواهد رفت و فضل خداوند به وسيلة خروج حضرت مهدي(ع) شامل حال مردم و جامعه خواهد گرديد و از آن جلوگيري خواهد نمود. همچنين از روايت ياد شده آشكار ميگردد كه در دورة غيبت امام مهدي(ع) كه از آن به الهدنـة تعبير ميگردد، اساس زندگي مردم همان جاهليّت دوم است، كه امام مهدي(ع) پس از ظهور، امور تحريف شده و قوانين وضع شدهاي را كه خداوند هيچ سلطاني براي آن قرار نداده است، باطل نموده و دين حقيقي اصيل و فرامين اصلي قيّم را براي اتمام نور الهي، با وجود كراهت مشركان، به منصة ظهور خواهد رساند. بحث خود را با روايتي از اميرمؤمنان(ع) به پايان ميبريم. ايشان فرمودند: «اي مردم به علم يقين بدانيد آن كس كه با جاهليّت مرسوم در ميان شما به استقبال قائم ما برود، با آن كس كه با جاهليّت اوّل، به استقبال رسول خدا(ص) رفت، تفاوتي ندارد و دليل آن اين است كه در آن روز همه بر رسم و روش جاهليّت زندگي خواهند كرد، مگر آن كس كه مورد رحمت خداوند قرار گيرد.»31 صلاح الكاظمي؛ مترجم: عبّاس كسكني ماهنامه موعود شماره 117 پينوشتها: منبع: كتاب عصر الجاهليّـةفي آخرالزّمان. 1. سورة آل عمران (3)، آية 154. 2. سورة احزاب (33)، آية 33. 3. سورة فتح (48)، آية 26. 4. العقل و الجهل في الكتاب و السنّـة، محمّد رشيد، ص 273. 5. مستدرك الوسائل، ج 18، ص 209؛ عوالي اللالي، ج 1، ص 176. 6. بحارالأنوار، ج 52، ص 362؛ غيبـ[ نعماني، ص 269. 7. الكافي، ج 8، ص 307؛ العدد القويّه، ص 81. 8. بحارالأنوار، ج 22، ص 189؛ تفسير قمي، ج 2، ص 193. 9. بحارالأنوار، ج 53، ص 175؛ احتجاج، ج 2، ص 495. 10. كتاب سليم، ص 715. 11. المنجد، ج 1، ص 108. 12. سورة آل عمران (3)، آية 19. 13. سورة انبياء (21)، آية 73. 14. سورة سجده (32)، آية 24. 15. سورة مائده (5)، آية 35. 16. بحارالأنوار، ج 29؛ اعلام الوري، ص 159. 17. سورة فتح (48)، آية 26. 18. بحارالأنوار، ج 29، ص 197. 19. مستدرك الوسائل، ج 18، ص 184. 20. بحارالأنوار، ج 35، ص 49. 21. همان، ج 18، ص 176. 22. همان، ج 51، ص 73. 23. الكافي، ج 4، ص 559. 24. تهذيب الاحكام، ج 6، ص 113؛ مفاتيح الجنان، ص 532. 25. بحارالأنوار، ج 29، ص 223. 26. همان، ج 53، ص 66. 27. همان، ج 8، ص 12؛ تفسير قمي، ج 2، ص 303. 28. كافي، ج 1، ص 341. 29. سورة ملك (67)، آية 30. 30. كمال الدّين و تمام النّعمه، ص 320. 31. بحارالأنوار، ج 52، ص 381؛ وسائل الشّيعه، ج 15، ص 77.
- زمان انتشار: سه شنبه 25 تير 1392
-
نظرات()
- بازدید : (192)
پيش بينی قرآن در مورد چند تکنولوژی تاريخ :ﭘﻨﺞ ﺷﻨﺒﻪ 06 مهر 1391 ﺳﺎﻋﺖ :13:15 پيش بينی قرآن در مورد سفر انسان به کره ماه انسان از سالها قبل به آسمانها می نگریست و شبها ماه را می دید اما حتی اگر سودای سفر بــه مـاه را نـيز در سرش داشته بود تصور نمی کرد که روزی به ماه سفر بکند. اما با پيشرفت علم مکان سفر به بيرون از کره زميـن پدید آمد. نخستين فضانورد جهان یوری گاگارین کيهاننورد روسی بود که روز ٣٢ فروردین ٠۴٣١ با فضــاپيمای وســتوک-١ ﺑــﻪ فضا رفت و در طول ٨٠١ دقيقه یک دور مدار زمين را پيمود. نيل الدن آرمسترانگ نخستين انسانی است که طی ماموریت آپولو ١١ در ٠٢ ژوئيه ٩۶٩١ )٩٢ تــير ٨۴٣١ (بـر کـره ماه گام نهاد. در زمانی که تنها وسيله نقليه اعراب اسبها و شترهایشان بود قرآن کریم در سوره اﻻنشقاق آیـات 18-20 بـه ایـن موضوع اشاره کرده است: وَالْقَمَرِ إِذَا اتﱠسَقَ ﴿٨١﴾ لَتَرْکَبُنﱠ طَبَقًا عَن طَبَقٍ ﴿٩١﴾ فَمَا لَهُمْ ﻻَ یُؤْمِنُونَ ﴿٠٢﴾ سوگند به ماه چون ]بدر [تمام شود )٨١(کـه قطعـا از ﺣﺎﻟﻰ ﺑﻪ ﺣﺎﻟﻰ برخواهيد نشست )٩١(پـس چرا آنـان باور نمى دارند )٠٢( نکته بسيار جالب دیگر این آیه واژه طَبَقًا عَن طَبَقٍ که می تواند به معنای از ﻻیه یا طبقه ای به ﻻیه یا طبقه دیگر باشد که قرآن دقيقا اشاره درســتی داشته زیـرا فضا پيما ها پس از پرتاب شدن از یک ﻻیه جو بـه ﻻیــه دیگر می روند و فضا پيما ها بـرای خـروج از ﻻیــه هــا و جو زمين معموﻻ بصورت زیگ زاگ حرکت می کنند کــه قرآن کریم در 1400 سال قبل نيز دقيقا به این مسـاله اشاره کرده است. پيش بينی قرآن در مورد اختراع وسایل نقليه در زمانهای قدیم وسایل نقليه بصورت امروزی وجود نداشت و مردم معموﻻ با پای پياده و یا با اسب و شتر و گاری به مسافرت می رفتند و این باعث می شد که مسافتهایی که ما امروز بـا هواپيمـا در دو سـاعت طـی مــی کنيـم شاید برای مردمان دوران قدیم نزدیک به یک سال طول بکشد.در آن دوران می توان گفت که کشتی و قایق سریع ترین وسایل نقليه بودند. در سال 1712 ماشين بخار توسط شخصی بنام تامس نيوکـامن ساخته شد کـه انقﻼبــی در زمينه حمـل و نقـل ایجاد کرد. اولين اتومبيل واقعی با نيروی بخار که برای جابجائی انسان و بار بکار گرفته شد در سال ٧۶٧١ ﺗﻮﺳــﻂ نيکﻼس جوزف کان فرانسوی طراحی و ساخته شد .خـودرو کـان می توانسـت ۴ تـن بـار بـه همراه ٢ خدمــه را بـا ﺳﺮﻋﺖ ٧/٨ کيلومتر بر ساعت به حرکت در آورد. اختراع خودرو به کارل بنز نسبت داده میشود .او در سال ۵٨٨١ موفق به ساخت اولين خـودرو بــا موتـور احتراقــی 2012/12/26 (٣٣ http://www.2noor.com/Default.aspx?page=showarticle&articleid=2123 Page 2 of 3 گردید .در سال ٨٨٨١ برتا بنر همسر کارل بنز اولين سفر خودروئی را با خودرو سه چرخ ساخت بـنز انجـام داد .در این سفر او فاصله ۶٠١ کيلومتری مانهایم تا فورتزهایم را برای بر گرداندن فرزندانش ریچارد و یـوگن بصــورت رفـت و برتا بنز در حال راندن اولين خودرو ۶٨٨١ﺑﺮﮔﺸﺖ. در ٧١ دسامبر ٣٠٩١ برادران رایت اولين پرواز خود را انجام دادند و از سال 1700 به بعد روز به روز وســایل حمـل و نقل پيشرفته تر شد و گسترش یافت تا جایی که ممکن است بزودی بشر به تکنولوژی سـفرهای بين سـياره ای دست یابد. اما در آن زمان حتی ممکن نبود به مغز اعراب این فکر برسد که شاید روزی بشر به ابزارهای حمل و نقـل بهتر از اسب و شتر دست یابد در حالی که قرآن کریم در سوره نحل آیه 8 به این موضوع اشاره می کند: وَالْخَيْلَ وَالْبِغَالَ وَالْحَمِيرَ لِتَرْکَبُوهَا وَزِینَةً وَیَخْلُقُ مَا ﻻَ تَعْلَمُونَ و اسبان و استران و خران را ]آفرید [تا بـر آنهـا ســوار شـوید و ]بـراى شما [ﺗﺠﻤﻠـﻰ ]ﺑﺎﺷـﺪ [و آنچـه را نمـىدانيـد ﻣﻰآفریند در سوره یس آیه 41 و 42 نيز به این موضوع اشاره شده است وَآیَةٌ لﱠهُمْ أَنﱠا حَمَلْنَا ذُرِّیﱠتَهُمْ فِی الْفُلْکِ الْمَشْحُونِ﴿١۴﴾ وَخَلَقْنَا لَهُم مِّن مِّثْلِهِ مَا یَرْکَبُونَ﴿٢۴﴾ و نشانه اى ]دیگر [براى آنان اینکه ما نياکانشان را در کشــتى انباشـته سـوار کـردیم )١۴(و ماننـد آن بـراى ایشـان مرکوبها]ى دیگرى[ خلق کردیم )٢۴( وعده قرآن در مورد رفتن انسان به فضا یوری گاگارین فضا نورد روسی نخستين انسانی بود که از کره زمين پا به بيرون گذاشت وی 4 اکتـبر 1957 ﺗﻮﺳـﻂ فضا پيمای اسپوتيک روسی اولين انسانی بود که از جو کره زمين خارج شد. در 20 ژوليه 1969 نيل آرمسترانگ فضا نورد آمریکایی نخستين انسانی بود که پا بروی ماه گذاشت.نکته جالب این است که بدون در نظر گرفتن مبحث Ancient Aliens که در عربستان آن روز نيز هيچ اثری از آن وجود نـدارد انسـان های گذشته امکان نداشت پيش بينی بکنند که شاید روزی انسان بتواند از کره زمين خارج شود اما قرآن کریم در سوره الرحمن آیه 33 این موضوع را 1300 سال قبل از به وقوع پيوستن آن پيش بينی کرده است: یَا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَاﻹِْنسِ إِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَن تَنفُذُوا مِنْ أَقْطَارِ السﱠمَاوَاتِ وَاﻷَْرْضِ فَانفُذُوا ﻻَ تَنفُذُونَ إِﻻﱠ بِسُلْطَانٍ ﴿٣٣﴾ اى گــروه جنيــان و انســيان اگــر مــى توانيــد از کرانــههــاى آسمانها و زمين به بيرون رخنه کنيد پس رخنه کنيـد ]ولـى [ ﺟﺰ ﺑﺎ ]به دست آوردن [ﺗﺴﻠﻄﻰ )قدرتی( رخنـه نمـىکنيـد ) ترجمــه دقيــق واژه بِسُــلْطَانٍ عربــی در پایــان آیــه بــا قــدرت و نيرویی بزرگ و عظيم است در برخی جاها نيز بعنوان نـيروی روشن نيز از آن یاد می شود که قرآن دقيقا این موضوع را بـا جزئيــات آن پيــش بيــنی کــرده اســت زیــرا بــرای فرســتادن موشک به فضا نيز انرژی بسيار زیادی صرف می شود مثﻼ در مورد شاتل فضایی حدود نيم ميليون گـالون ســوخت مایع مصرف شد تا شاتل بروی مدار گرد نصب شود.در مورد تمامی موشک ها و فضا پيماهایی که به بـيرون از جــو 2012/12/26 http://www.2noor.com/Default.aspx?page=showarticle&articleid=2123 http://miraclesofthequran.persianblog.ir Page 3 of 3 زمين و فضا نيز فرستاده می شوند این مطلب کامﻼ صدق می کند و ميليـون هــا تـن انـرژی و هزینه صـرف انجـام گردش انسان در فضا می شود و احتماﻻ منظور قرآن نيز از نيروی عظيم این قدرت عظيم و تکنولوژی بشـر در قـرن 21 بوده است.
- زمان انتشار: سه شنبه 25 تير 1392
-
نظرات()
- بازدید : (330)
نام اصلی و تـرکی شهرهای آزربایجان( آذربایجان) که امروزه به فارسی تغییر یافته است . ماکی = ماکو= Makı چالدران = قره عینی= Qəreyni سلماس = دیلمقان = Dilməqan اورمی = اورمیه = Urmiyə اشنویه = اوچ نووا(اوشنو) = Üç Nüva نقده = سولدوز = Sulduz میاندوآب = قوشاچای= Qoşaçay پیرانشهر = خانا = Xana مهاباد = سویوق بولاق = Soyuq Bulaq بوکان = بی کندی = Bəy Kəndı شاهین دژ = صائین قالا = SayinQala تکاب = تیکان تپه = TikanTəpə سردشت = ساری داش = SarıDaş هشترود = سرسکند = sərəskənd ارسباران = قاراداغ = qara dağ مشکین شهر = خیاو = xiyav آذرشهر = توفارقان = tufarqan
- زمان انتشار: سه شنبه 25 تير 1392
-
نظرات()
- بازدید : (1420)
قاشقا آت............اسبی که پیشانیش سفید رنگ باشد قولا............اسبی که رنگ زرد روشن دارد تیس آت..........اسبی که وسط دو چشمش سفید باشد. توروق...........اسب سرخی که به سیاهی بزند. ابرش..........اسبی که دو یا سه رنگ داشته باشد بول آت.........اسبی که ساق پاهایش سفید باشد. بوزآت.........اسبی که خاکستری باشد بوکرول..........اسبی که کمرش سفید باشد آلاباجاق.........اسبی که پاهای عقبش سفید رنگ باشد آغ آت........... اسبی که سفید رنگ باشد چیبار.......... اسبی که پوستش لکه های غیر از رنگ اصلی داشته باشد ابلق آت ..........اسبی که پوستش چندین رنگ داشته باشد ودر آذر بایجان بد یمن است و سوار آن نمی شوند.
- زمان انتشار: سه شنبه 25 تير 1392
-
نظرات()
- بازدید : (241)
آداب و رسوم های چهارشنبه سوری در آذربایجان چهارشنبه سوری آخرین شب چهارشنبه سال محسوب می شود که در میان آذربایجانی ها با نامهای “ایل آخیر چارشنبه”، “تورپاق چارشنبه سی”، “یئر چارشنبه سی” و … خوانده می شود. به کار رفتن واژه های یئر(زمین) و توپراق(خاک) به این خاطر است که معتقد بوده اند که در این روز زمین تکان خورده و خاک نفس گرفته و برای کشاورزی و … مساعد می شود. این روز آیین و آداب و رسوم و شادی های خاص خود و زیادی دارد و اتفاقات زیادی در این روز می افتد. آشتی کنان، اسفند دود کردن، مراسم شال اندازی برای گرفتن تحفه از این مراسمات است. - یکی از جالب ترین رسوم این است که پشت در خانه مردم می روند و مکالمات اهالی خانه را به منزله طالع سال بعد خود می پندارند. به همین دلیل همه سعی می کنند که در این شب صحبت های شیرین و خیری داشته باشند تا شخص طالع خوبی را در سال آینده برای خود ببیند. - در شب چهارشنبه سوری به روی هم آب یا گلاب می پاشند و معتقدند آب پاشیدن، زندگی را با سعادت قرین می کند. - از دیگر رسوم ضروری این شب، فرستادن خُنچه از منزل داماد به منزل عروس است. در این خنچه معمولاً میوه، شیرینی، گلدانهای پرگل، ماهی و خلعت(پارچه) برای خانواده ی عروس و خود عروس گذارده می شود. - دختران دم بخت هنگام پریدن از روی آتش می خوانند: «آتیل باتیل چارشنبه، بختم آچیل چارشنبه» - در این شب به ملاقات افراد مسن و ریش سفیدان فامیل می روند. - درارسبارن (قره داغ)هم، مردم پیش از طلوع آفتاب روز چهارشنبه، دسته جمعی به کنار رودخانه می روند، آتشی بر می افروزند و جوانان در آنجا به سوارکاری می پردازند و هنگام بازگشت، زنان ظرف هایشان را از آب رودخانه پر می کنند و به خانه می آورند و آب آن را به دور و برخانه می پاشند که با این کار، سال جدید، سالی سرشار از روشنی و زلالی و پاکی خواهد بود. البته آداب زیادی می توان برای این روز برشمرد که فقط به بعضی از آنها اشاره شد
- زمان انتشار: سه شنبه 25 تير 1392
-
نظرات()
بوشئعر 1384 اینجی ایلده یازیلیب و اوستاد «یحیی شیدا» جنابلارینا ایتحاف اولونوب.
«سرداده» تخلص عنوانیدیر.
تورکم
تورکم نه دئسن آز اولار آزاده لیگیمده ن
ائللرده دوشوب سس یئنه دیلداده لیگیمده ن
بیرگوزگویه بنظر اوره گیم ساده یم امما
هرنه چکیره م من چکیره م ساده لیگیمده ن
حرییتیمین درسینه بابک اولوب اوستاد
باشیم اوجادیر بیرده کی اؤفتاده لیگیمده ن
«شیدا» بیزیم ائللرده نه چوخ باقرو ستار
دوشمان چکینیر هرزمان آماده لیگیمده ن
تورک ائللرینین ایندی اؤمیدی بیزیک آنجاق
قوی درس آلا دونیاهامی «سرداده» لیگیمده ن
- زمان انتشار: دو شنبه 24 تير 1392
-
نظرات()
- بازدید : (437)
در اسطوره حماسی کوراوغلو از ایواز و حسن کُرد اوغلو فرزند خوانده و فرزند کوراوغلو در اصل خود بابک خرمدین (حسن) منظور بوده است: ایواز (به اوستایی یعنی دانای رهبری) عنوان و لقب خود بابک خرمدین بوده است. کور اوغلو (فرزند نیرومند کوهستان یا فرزند قوچ وحشی) عناوین مشترک بابک و جاویدان رهبران خرمدینان بوده اند. گرچه حماسه کور اوغلو در وجه غالب خود متعلق به بابک خرمدین صاحب قهرمان مقاوت ملی چملی بل (بذ مه آلود) است. داستان کور شدن مهتر اسبان به عنوان پدر کوراوغلو مربوط اسطوره دیرینه ای است که در مورد کتک خوردن یک مهتر اسبان از اربابش در عهد مادها است -که بنا به خبر کتسیاس طبیب و مورخ دربار پادشاهان میانی هخامنشی پرورده- وی کورش (قوچ وحشی) برای انتقام گیری از مقصرین این واقعه قیام موفقیت آمیزی میکند. در تصنیفهای حماسه کوراوغلو از این مفاهیم از زبان کوراوغلو در معرفی خویش به عنوان “کوراوغلویام قوچاق اوغلو قوچام من” (من دلیری به سان قوچ وحشی فرزند قوچ وحشی کوهستانها هستم) یاد شده است.
آنجا که کوراوغلو، پهلوان ایواز را از پدرش می گیرد و با خود به چنلی بل (بذ مه آلود) می آورد و سردسته ی پهلوانان می کند، گویای همان واقعه نخستین بر خورد جاویدان و بابک است که جاودان وی را جوانی با استعداد تشخیص می دهد در هنگام فروش دامهایش؛ بابک جوان را از مادرش گرفته و به کوهستان می برد و او را سردسته ی قیامیان میکند. کوراوغلو پسر مردی است که چشمانش را حسن خان (منظور افشین خان) درآورده و بابک نیز مادری دارد که از یک چشم نا بینا شده است. از نام حسن کُرد اوغلو (حسن فرزند مرد دامدار و چوبان) هم بی شک خود همین بابک خرمدین (حسن) منظور است که به عنوان پسر خوانده جاودان به بذ مه آلود (چملی بل) برده شده است. لذا از آن کوراوغلوی بی فرزند که نمی توانسته است صاحب فرزند شود نه بابک خرمدین خواننده آوازهای حماسی و تنبور نواز بلکه پدر خوانده وی جاویدان منظور بوده است.
آیواز جلد: شماره۲، مقاله : ۵۶۰ (دایره المعارف بزرگ اسلامی دبا): آیواز، یا عَیواض (در کتابهای قدیم)، عنوانى برای پیشخدمتان در خانههای اعیان قدیم، در ادوار اخیر امپراتوری عثمانى، که متصدی کارهای آشپزخانه و تهیه و خرید نیازمندیهای روزانه از بازار بودند. این پیشخدمتان بیشتر از ارمنیانِ وان و گاهى از کردان مىبودند. آیوازها لباسى از نیم تنه و جلیقه و شلوار ارغوانى رنگ و جورابهای پشمى به رنگهای گوناگون مىپوشیدند، کفش سیاه به پا مىکردند، حولهای سفید بر دوش مىافکندند، لنگىبا راههای پهن به کمر مىبستند و کلاهىسرخ (فَس) که به دور آن پارچهای رنگین مىپیچیدند، بر سر مىنهادند. اصل واژه آیواز دانسته نیست. برخى آن را از واژه عربى «عوض» دانستهاند، اما از لحاظ معنى، مناسبتى میان آیواز و «عوض» نیست. وظیفه آیوازها آوردن طعام از آشپزخانه به اتاق میهمانى در خوانچهها بر روی سر، زغال گذاشتن بر منقلها و روشن کردن آنها، تمیز کردن و پر ساختن چراغها و خرید نیازمندیها بود. ظاهراً این عمل اخیر درآمد خوبى هم برای آیوازها و هم برای کاسبان بازار داشت که یک مثل ترکى گواه آن است: «آیواز قصاب هَپ بیر حساب» (حساب و درآمد قصاب و آیواز یکى است).
دانسته نیست از چه زمانى استخدام ارمنیان به عنوان «آیواز» در خانههای اعیان ترک معمول شده است. در حکمى که از سوی سلطان عثمانى در ۱۱۶۴ق/۱۷۵۱م به چاووش باشى صادر شده، آمده است: چندی است در خانههای رجال دولت، برخى از ارمنیان اهل ذمه به عنوان خدمتکار و شرابدار و متصدی کار خرید دیده مىشوند. این اهل ذمه در عین آنکه شراب مىخورند و دست به دزدی مىزنند، به شفاعت اربابان خود از ادای «جزیه» معاف مىشوند. بنابراین حکم، باید به جای ایشان خدمتکاران مسلمان برگزیده شوند. در این حکم نام یونانیان نیز آمده است و دانسته نیست که یونانیان تا چه اندازه به عنوان «آیواز» استخدام مىشدهاند. «آیواز» (عیوان یا عیوض) به عنوان نام خاص مردان نیز متداول است، چنانکه نام یکى از مردان برجسته در داستانعامیانه «کوراوغلو» عیوض است، وی پسر قصابى (از گرجستان یا اورفه یا اسکدار، به روایات مختلف) است. که کوراوغلو او را از پدر مىرباید و او بعدها از یاران شجاع و دلیر کوراوغلو مىگردد، و نیز آیواز در خیمه شب بازیهای قراگز، یکى از چهرههای معروف و سرشناس است که گاهى سبدی در بازار و گاهى زنبیلى در پشت دارد و نامش سرکیس است و با لهجه ارمنیان وان سخن مىگوید.
مآخذ عباس زریاب خویی: IA. ; 2 EI
- زمان انتشار: شنبه 15 تير 1392
-
نظرات()
- بازدید : (829)
در آذربایجان، قویترین حماسه و داستان، سر گذشت کوراغلو میباشد. شباهتهای بسیار این داستان با سرگذشت تاریخی بابک خرمدین قابل تأمل است. حتی اگر کوراغلو، همان بابک خرمی نباشد، باید پذیرفت که شخصیت کوراغلو تحت تاثیرِ شخصیت بابک ساخته و پرداخته شده است.
- حوزه فعالیت هر دوی اینان، سرزمین آذربایجان بوده است.
- مورخین، مادر بابک را زنی نوشتهاند که از یک چشم کور بوده است (الفهرست- ابنندیم) و کوراغلو از پدریست که او نیز نابینا میگردد.
- پایگاه عملیاتی هر دو کوههای صعبالعبور است.
- هر دو از اقوامی مانند: ارمنی، گرجی، کرد، لزگی و ... در مبارزاتشان یاری میجستهاند.
- شخصیت زن در هر دو جنبش بسیار محترم و پرقدرت است. شخصیت "نگار" زن کوراغلو، شباهت بسیاری به شخصیت "خرمه" زن جاویدانابنشهرک دارد که پس از مرگ او با خواستگاری از بابک، همسر او میشود و هموست که با استفاده از اتوریته خود، بابک را به رهبری خرمدینان برمیگزیند..
اتوریته نگار بر پهلوانان کوراغلو (دلیلر)، همان اتوریته زن جاویدان را به یاد میآورد.
در کتاب تاریخ فلسفه در جهان اسلام نوشته " حسن الفاخوری و خلیل الجر" آمده است که در میان خرمدینان سخن از تساوی حقوق زن و مرد را بوضوح میتوان دید.
- در آرمانهاشان شباهت بسیاری وجود دارد. هر دو جنبش عاری از تعصبات قومی و نژادی هستند.
* * *
رحیم رئیسنیا در کتاب کوراغلیِ خود در صفحات ۱۵۰ و ۱۵۱، از پرتو نائلی نقل میکند که:
« کوراغلیِ اصلی از ناحیۀ بولو برخاسته و ... در لشکرکشی "ئوزدمیر اوغلو پاشا" به قفقاز و آذربایجان شرکت داشته است.»
سوالبرانگیز نیست که چرا باید مردم آذربایجان یک مهاجم بیگانه و متجاوز به سرزمینشان را اینگونه دوست دارند؟ کسی که خود خون آذربایجانیان را ریخته است؟
کوراوغلوهایی که در کتاب مزبور بطوری واقعی قلمداد شدهاند، هیچیک رهبر یک جنبش گسترده و وسیع نبودهاند. در اسناد به دست آمده در بارۀ کوراغلیهای ترکیه، از شخصیتی مانند "نگار" که از قدرتی بیش از قدرت کوراغلو در نزد پهلوانان برخوردار است، اثری نمیبینیم.
داستان کوراغلو باید در سرزمینی بوقوع پیوسته باشد که زبان ترکی در آنجا، جانشین زبانی از خانوادۀ زبانهای ایرانی شده باشد. یعنی جایی مانند "آذربایجان" که در آنجا زبان ترکی جانشین زبان "آذری" شده است.
نام واقعی کوراوغلو "روشن" است، "نگار" و "پولاد" دو شخصیت اصلی داستان هستند. نام هر سهتن جزو نامهای اصیل ایرانیست و حال آنکه اگر داستان محصول اوضاع آسیای صغیر میبود، این نامها یا باید ترکی میبودند یا رومی. چرا که در ترکیه کنونی زبان ترکی جانشین زبان "رومی" شد و در میان نامهای عناصر تشکیلدهندۀ داستان، اثری از نامهای رومی دیده نمیشود.
به نظر میرسد ریشۀ ایرانی داستان، یعنی واقعۀ "بابک خرمدین" در آذربایجان، بعدها خود را با زبان ترکیِ مسلط شده، پیوند میزند تا هم در چنبره زبان "آذری" محدود نمانده و با آن زبان از یادها نرود و هم با پوشش داستانی بتواند یک واقعه تاریخی را هر چه بیشتر به میان مردمان برده و از فراموش شدنش پیشگیری کند.
- زمان انتشار: شنبه 15 تير 1392
-
نظرات()
- بازدید : (717)
خواجه نظام الملک طوسی(سنی ضد شیعه):اصل مذهب خرم دینان وشیعیان یکی است. دکتر علی شریعتی:ازمیان رهبران دوقرن اول اسلامی بابک تنها شخصی است که از میان توده ی مردم برخاسته است. مسعودی در مروج الذهب:نام اصلی بابک حسن و برادرش عبدالله بود حسن چون ترک بود نمی توانست به فارسی روان حرف بزند بابک از دو کلمه بای بک به معنی بیگ بزرگ است. چرا بابک از نگاه برخی مورخین کافر است:1:تاریخ را همیشه فاتحین نوشته اند وفاتح جنگهای22ساله خلفای عباسی بودند 2:به اعتقاد اهل تسنن محاربه باحاکم ولو ظالم باشد حرام وکفر است. 3:متأسفانه بابک با لشکریان عرب نمی جنگید به عبارتی خلیفه ی عباسی برای مقابله با بابک قشون خود را ازایرانیان تهیه می کرد وشاید علت اینکه امام صادق(ع)سیاست ابومسلم خراسانی وامام رضا(ع) سیاست بابک را نپذیرفت این باشد که مسلمانان به دست مسلمانان کشته شوند.
- زمان انتشار: جمعه 14 تير 1392
-
نظرات()