- بازدید : (349)
حرمله چرا به جای علی اصغر، امام حسین را با تیر نزد
براي رسيدن به پاسخ به ناچار بايد به عنوان مقدمه اشارهاي به برخي واقعيتهاي تاريخي مربوط به آن عصر نمود:
نكته اول: در تاريخ آمده است كه در جنگهاي زمان قديم دو عامل باعث شكست يك لشكر ميشد. يكي سقوط پرچم و ديگري كشته شدن فرمانده. اين مسئله را به دفعات ميتوان در كتابهاي تاريخي ملاحظه نمود.
به عنوان مثال كشته شدن پيدر پي پرچمدارانِ مشركانِ قريش در جنگ احد باعث، تزلزل روحيه و شكستشان گرديد. لذا است كه پيامبر در بسياري از جنگها پرچم لشكر را به دست اميرالمومنين علي (ع) ميداد. يا در واقعه عاشورا امام حسين (ع)، اباالفضل العباس را پرچمدار لشكر خويش نمود.
نكته دوم: گاه برخي اشياء، پرچم و نماد يك لشكر قرار ميگرفت. مثلا در جنگ «جمل»، پرچم و نماد ايستادگي لشكر طلحه و زبير، «شتر عايشه» بود. لشكريان مادامي كه ميديدند اين شتر پا برجاست، سرسختانه ميجنگيدند، لذا اميرالمومنين براي پايان دادن به غائله جنگ دستور داد لشكريانش با تمام توان به سمت شتر حمله كنند و آن را از پاي درآورند. پس از انجام اين كار بود كه لشكر طلحه و زيبر پراكنده شدند.[1] همچنين معاويه در جمعآوري نيرو براي جنگ با اميرالمومنين علي (ع) به نيرنگ متوسل شده و نماد و پرچم خويش را پيراهن خونين عثمان (پيراهني كه عثمان هنگام كشته شدن آن را به تن داشت) قرار داد تا بدين وسيله عواطف و احساسات مردم را به جوش آورد و آنان را در اين راه با خود، همراه سازد.
در روز عاشورا نيز علياصغر، نماد مظلوميت و آخرين پرچم امام حسين (ع) بود. حضرت براي اينكه تعداد حاضران در صحنه نبرد (با تنها نوه آخرين پيامبر خدا (ص) كاهش يابد و افرادي كه در قتل ايشان شركت داشتند) به حداقل ممكن برسد و بدين طريق با ترك صحنه شهادت ايشان از عذاب الهي نجات يابند، علياصغر را بر روي دستان خويش بلند كرد و ضمن تهييج عواطف و احساسات آنان با بيان اين جمله: «يا قوم ان لم ترحموني فرحموا هذا الطفل الصغير اما ترنهوا كيف يتلظي عطشانا» لشكر عمرسعد را به تلاطم و تزلزل كشاند. در تاريخ آمده است: پس از ديدن اين حالت لشكر عمر سعد به تلاطم افتاد. فطرت الهي برخي بيدار و اعتراض دستهاي ديگر نيز بلند شد. ايجاد چنين حالتي در لشكر، باعث شد عمرسعد به حرمله دستور دهد، طفل يا پدرش را نشانه بگيرد و از قضا تير حرمله درست بر گلوي علي اصغر مينشيند. لذا پاسخ به اين پرسش كه: چرا حرمله خود امام حسين را با تير هدف قرار نداد، همينجا مشخص ميگردد، كه در آن لحظه علياصغر باعث تزلزل لشكر و مخالفت آنان با ادامه جنگ شده بود. جنگي كه تنها هدفش به شهادت رساندن امام حسين (ع) بود، داشت بدون رسيدن به اين هدف پايان مييافت و امام نيز با بلند كردن علي اصغر بر روي دستانش، داشت به هدفش كه پراكنده كردن دشمن و آلوده نكردن دستشان به خون امام زمان و نوه پيامبرشان و جهنمي نكردنشان بود، ميرسيد. پس هدف از بيان جمله: «يا قوم ان لم ترحموني» التماس از دشمن براي دريافت مقدار اندكي آب يا اينكه: به من رحم كنيد و مرا نكشيد، نيست، بلكه نجات (حتي) يك انسان از عذاب الهي است. كه حضرت با انجام اين عمل موفق به آن شدند و برخي صحنه نبرد را ترك كردند.
از تمام مطالب فوق كه بگذريم تذكر اين نكته بسيار ضروري است:
آيا ميدانستيد در مورد علياصغر، دو گزارش تاريخي ديگر نيز وجود دارد كه اكثر شبهههاي آن نامه در آن وجود ندارد؟
گزارش اول: بر اساس اين گزارش هنوز تعدادي از ياران امام زنده بودند و به همراه حضرت با دشمن ميجنگيدند.[2] (هر يك از ياران حضرت كه خسته ميشد لحظاتي از ميدان جنگ فاصله ميگرفت و به كنار خيمهها آمده، كمي استراحت ميكرد و مجددا باز ميگشت) احساس خستگي و تشنگي بر حضرت غلبه پيدا كرده بود. لذا براي رفع خستگي لحظاتي به كنار خيمهها بازگشتند. شخصي كودك شيرخوار ايشان را آورده و به ايشان داد (در بسياري از كتابهاي تاريخي علت اين مسئله و كسي كه كودك را به امام تحويل داده است، بيان نشده و تنها آمده است: شخصي كودكِ حضرت را در دامان ايشان گذاشت. در تعداد معدودي از منابع آمده است: كودك از شدت تشنگي ميگريست، لذا او را به امام دادند) در اين هنگام يكي از لشكريان دشمن تيري را به سمت آن دو پرتاب كرد. تير به گلوي طفل شيرخوار اصابت كرد به گونهاي كه گويا طفل را سر بريدهاند.[3]
گزارش دوم: بر خلاف گزارشهاي قبلي كه غالبا توسط منابع اهلسنت نقل شدهاند، گزارشي كه اكنون خدمت شما ارائه ميشود توسط يكي از قديميترين كتابهاي نوشته شده به دست شيعيان ثبت گرديده است. بر طبق اين گزارش: حضرت خسته از جنگ به كنار خيمهها آمد. همسر آن حضرت به نام رباب در همان روز عاشورا كودكي را به دنيا آورده بود كه حضرت او را نديده بود. لذا او را آوردند و به حضرت دادند تا حضرت كودكش را ببيند و در گوش او اذان بگويد كه ناگهان تيري به سمت ايشان آمد و به گلوي طفل خورد به گونهاي كه گويا سر طفل را بريدهاند.[4]
________________________________________
[1] . ر.ك: شيخ مفيد، الجمل، قم، مكتبه الداوري، بيتا.
[2] . شيخ مفيد، الارشاد، ج2، ص108.
[3] . طبري، تاريخ الامم و الملوك، ج5، ص389؛ شيخ مفيد، الارشاد، ج2، ص108.
[4] . يعقوبي، تاريخ يعقوبي، ج2، ص232.
- زمان انتشار: چهار شنبه 11 دی 1392
-
نظرات()